کلمه جو
صفحه اصلی

مجردروی

لغت نامه دهخدا

مجردروی. [ م ُ ج َرْ رَ رَ ] ( حامص مرکب ) تنها روی. ( آنندراج ). پاک و منزه از ماده شدن :
مجردروی را به جائی رساند
که از بود وی هیچ با وی نماند.
نظامی ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: