کلمه جو
صفحه اصلی

قلیط

لغت نامه دهخدا

قلیط. [ ق َ ] ( ع ص ) فتق زده. ( منتهی الارب ). المنتفخ الخصیة. ( اقرب الموارد ).

قلیط. [ ق ِل ْ لی ] ( ع اِ ) فتق و دبه که در خایه پیدا شود. ( منتهی الارب ). اَدرَه. ( اقرب الموارد ). رجوع به ماده قبل شود.

قلیط. [ ق َ ] (ع ص ) فتق زده . (منتهی الارب ). المنتفخ الخصیة. (اقرب الموارد).


قلیط. [ ق ِل ْ لی ] (ع اِ) فتق و دبه که در خایه پیدا شود. (منتهی الارب ). اَدرَه . (اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ قبل شود.



کلمات دیگر: