کلمه جو
صفحه اصلی

مجبنه

لغت نامه دهخدا

( مجبنة ) مجبنة. [ م َ ب َ ن َ ] ( ع اِ ) سبب بددلی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مایه ترس. ( از اقرب الموارد ). هر شکل و کالبدی که سبب ترس و بددلی می گردد. ( ناظم الاطباء ). || جایی که در آن پنیر فراوان باشد. ( از اقرب الموارد ).

مجبنة. [ م َ ب َ ن َ ] (ع اِ) سبب بددلی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مایه ٔ ترس . (از اقرب الموارد). هر شکل و کالبدی که سبب ترس و بددلی می گردد. (ناظم الاطباء). || جایی که در آن پنیر فراوان باشد. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: