مجدوح.[ م َ ] ( ع اِ ) خون فصد که آن را در ایام قحط بریان کرده خوردندی در جاهلیت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازاقرب الموارد ). خونی که تازیان در ایام جاهلیت بواسطه فصد از ستور خارج کرده و آن را بریان نموده در قحط سال میخوردند. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) پِسْت ِ شوریده شده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).
مجدوح
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر: