( اسم ) ۱ - آلتی که بدان سویق را هم زنند کفچ. پست . جمع : مجادیح .
شراب آمیخته
مجدح . [ م ِ دَ ] (اِخ ) دبران که منزلی است ماه را یا ستاره ای است خرد میان دبران و ثریا. (منتهی الارب )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دبران یا ستاره ٔ کوچکی که بین دبران و ثریا واقع است و «حادی نجوم » نامیده می شود. (از اقرب الموارد). دبران است که منزل چهارم از منازل قمر باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مجدح . [ م ِ دَ ] (ع اِ) کبچه ٔ پِست شور.(منتهی الارب ) (آنندراج ). چمچه ای که بدان پست شورانند. (ناظم الاطباء). چوبی که در سر آن دو چوب دیگر بر هم سوار شده قرار دارد و بدان سویق را بهم زنند. (ازاقرب الموارد). || (اِخ ) گویند که سه ستاره است که به «مجدح » ماند. و رجوع به ماده ٔ بعد شود. || (ع اِ) داغی است که بر ران شتر کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مفرد مجادیح است . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به مجادیح شود.
مجدح . [ م ُ ج َدْ دَ ] (ع ص ) شراب مجدح ؛ شراب آمیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب آمیخته و جنبانیده شده با چوب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مجدح . [ م ُ دِ ] (ع ص )شوراننده ٔ پِسْت . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مِجدَح شود.
مجدح . [م ُ دَ ] (اِخ ) دبران ، یا ستاره ای است خرد میان دبران و ثریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). منزلی از منازل ماه که دبران نیز گویند و یا ستاره ای خرد مابین دبران و ثریا. (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.