کلمه جو
صفحه اصلی

قلید

لغت نامه دهخدا

قلید. [ ق َ ] ( ع اِ ) رسن از برگ خرما تافته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شریط. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) تافته و مفتول. حبل ٌ قلید؛ ای مفتول. ( اقرب الموارد ).

قلید. [ ق ِل ْ لی ] ( ع اِ ) گنجینه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قلید. [ ] ( اِ ) دارشیشعان است. ( فهرست مخزن الادویة ).

قلید. [ ] (اِ) دارشیشعان است . (فهرست مخزن الادویة).


قلید. [ ق َ ] (ع اِ) رسن از برگ خرما تافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شریط. (اقرب الموارد). || (ص ) تافته و مفتول . حبل ٌ قلید؛ ای مفتول . (اقرب الموارد).


قلید. [ ق ِل ْ لی ] (ع اِ) گنجینه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: