لازم چشم گرم ساختن و چشم گرم کردن . خواب رفتن اندک و اندکی خوابیدن . یا گرم شدن چشم راحت .
چشم گرم شدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چشم گرم شدن. [ چ َ / چ ِ گ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) چشم گرم ساختن و چشم گرم کردن. ( از آنندراج ). دیده گرم شدن. ( آنندراج ). خواب رفتن اندک و اندکی خوابیدن. ( ناظم الاطباء ). ابتدای خواب. ( فرهنگ نظام ).
- گرم شدن چشم راحت ؛ کنایه از اندکی استراحت کردن و دمی آسودن :
دمید صبح ونشد گرم چشم راحت ما
سپیده دم نمکی بود بر جراحت ما.
- گرم شدن چشم راحت ؛ کنایه از اندکی استراحت کردن و دمی آسودن :
دمید صبح ونشد گرم چشم راحت ما
سپیده دم نمکی بود بر جراحت ما.
اهلی شیرازی ( از آنندراج ). رجوع به چشم گرم ساختن و چشم گرم کردن شود.
کلمات دیگر: