خونابه، پلاسما، دشتینه ی خون
blood plasma
خونابه، پلاسما، دشتینه ی خون
انگلیسی به فارسی
خونابه، پلاسما، دشتینهی خون
پلاسمای خون
انگلیسی به انگلیسی
• liquid part of blood
دیکشنری تخصصی
[بهداشت] پلاسمای خون
جملات نمونه
1. Keep some blood plasma back for the serious cases.
[ترجمه ترگمان]برای پرونده های جدی، پلاسمای خون را به حالت تعلیق درآورید
[ترجمه گوگل]پلاسمای خون را برای موارد جدی نگه دارید
[ترجمه گوگل]پلاسمای خون را برای موارد جدی نگه دارید
2. They give you new blood plasma.
[ترجمه ترگمان] اونا بهت پلاسما خون جدید میدن
[ترجمه گوگل]آنها پلاسمای خون جدیدی را به شما می دهند
[ترجمه گوگل]آنها پلاسمای خون جدیدی را به شما می دهند
3. Sweat is derived from blood plasma and blood salts.
[ترجمه ترگمان]عرق از پلاسما و نمک خون گرفته می شود
[ترجمه گوگل]پره از پلاسمای خون و نمکهای خون حاصل می شود
[ترجمه گوگل]پره از پلاسمای خون و نمکهای خون حاصل می شود
4. The in bloodmobile blood plasma finds out has the virus, but remains the ID card, the contact method all is false, (cannot be intentionally).
[ترجمه ترگمان]در پلاسمای خون bloodmobile، این ویروس وجود دارد، اما کارت شناسایی باقی می ماند، روش ارتباطی همه غلط است (نمی تواند به طور عمدی)
[ترجمه گوگل]پلاسمای خون در خون خون می بیند که ویروس دارد، اما کارت شناسایی باقی می ماند، روش تماس همه اشتباه است (نمی تواند به طور عمدی)
[ترجمه گوگل]پلاسمای خون در خون خون می بیند که ویروس دارد، اما کارت شناسایی باقی می ماند، روش تماس همه اشتباه است (نمی تواند به طور عمدی)
5. Blood plasma VLDL concentration can be used as an indicator to select fatness traits.
[ترجمه ترگمان]غلظت پلاسمای خون می تواند به عنوان شاخصی برای انتخاب ویژگی های چاقی به کار رود
[ترجمه گوگل]غلظت VLDL پلاسما خون می تواند به عنوان شاخص برای انتخاب صفات چربی استفاده شود
[ترجمه گوگل]غلظت VLDL پلاسما خون می تواند به عنوان شاخص برای انتخاب صفات چربی استفاده شود
6. The main features: It has high yield of blood plasma and the rate of broken blood corpuscle can be reduced to the lowest.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های اصلی: بازده بالایی از پلاسمای خون و نرخ شکست خون شکسته می تواند به پایین ترین حد کاهش یابد
[ترجمه گوگل]ویژگی های اصلی آن دارای عملکرد بالا پلاسمای خون و میزان کبد چرب خون شکسته می تواند به پایین ترین سطح کاهش یابد
[ترجمه گوگل]ویژگی های اصلی آن دارای عملکرد بالا پلاسمای خون و میزان کبد چرب خون شکسته می تواند به پایین ترین سطح کاهش یابد
7. For example, sodium in our blood plasma is almost to the point sometimes of 100 millimol or that's very, very concentrated.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، سدیم در پلاسمای خون ما تقریبا تا حدود ۱۰۰ millimol یا بسیار بسیار متمرکز است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، سدیم در پلاسمای خون ما تقریبا به نقطه ای است که گاهی اوقات از 100 میلی مول یا آن بسیار، بسیار متمرکز است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، سدیم در پلاسمای خون ما تقریبا به نقطه ای است که گاهی اوقات از 100 میلی مول یا آن بسیار، بسیار متمرکز است
8. Total body water, contained principally in blood plasma and in intracellular and interstitial fluids.
[ترجمه ترگمان]آب کل بدن عمدتا در پلاسمای خون و در سیالات درون سلولی و میان بافتی ساخته شده است
[ترجمه گوگل]کل آب بدن شامل پلاسمای خون و مایعات داخل سلولی و بینابینی است
[ترجمه گوگل]کل آب بدن شامل پلاسمای خون و مایعات داخل سلولی و بینابینی است
9. Changes in VIP contents in blood plasma and dodecadactylon tissue were determined.
[ترجمه ترگمان]تغییرات در محتوای VIP در پلاسمای خون و بافت dodecadactylon مشخص شد
[ترجمه گوگل]تغییرات در محتوای VIP در پلاسمای خون و بافت داودکاتیلون تعیین شد
[ترجمه گوگل]تغییرات در محتوای VIP در پلاسمای خون و بافت داودکاتیلون تعیین شد
10. The blood plasma lipid examination was abnormal.
[ترجمه ترگمان]آزمایش چربی پلاسمای خون غیر عادی بود
[ترجمه گوگل]آزمایش خون لیپید پلاسما غیر طبیعی بود
[ترجمه گوگل]آزمایش خون لیپید پلاسما غیر طبیعی بود
11. Method: Determination of thyroid hormone in blood plasma in ELIA was performed in 42 cases of patients with brain apoplexy around being cured and 20 healthy subjects served as normal control group.
[ترجمه ترگمان]روش: تعیین هورمون تیرویید در پلاسمای خون در elia در ۴۲ مورد از بیماران مبتلا به سکته مغزی در اطراف درمان شد و ۲۰ فرد سالم به عنوان گروه کنترل عادی خدمت کردند
[ترجمه گوگل]روش تعیین هورمون تیروئید در پلاسمای خون در ELIA در 42 بیمار مبتلا به آپوپلوکی مغزی در اطراف درمان و 20 فرد سالم به عنوان گروه کنترل نرمال انجام شد
[ترجمه گوگل]روش تعیین هورمون تیروئید در پلاسمای خون در ELIA در 42 بیمار مبتلا به آپوپلوکی مغزی در اطراف درمان و 20 فرد سالم به عنوان گروه کنترل نرمال انجام شد
12. The present invention relates to antitetanic immunological blood plasma and its preparation process.
[ترجمه ترگمان]اختراع موجود به پلاسما، پلاسما و فرآیند آماده سازی آن مربوط می شود
[ترجمه گوگل]این اختراع مربوط به پلاسمای خون ایمونوتراپی آنتی تیانین و روند آماده سازی آن است
[ترجمه گوگل]این اختراع مربوط به پلاسمای خون ایمونوتراپی آنتی تیانین و روند آماده سازی آن است
13. She donated blood plasma to Dr. Casals and he recovered too. Her blood saved his life.
[ترجمه ترگمان]اون پلاسما رو به دکتر \"Casals\" اهدا کرد و اون هم بهبود پیدا کرد خونش جونش رو نجات داد
[ترجمه گوگل]او پلاسمای خون را به دکتر کاسالس اهدا کرد و او نیز بهبود یافت خون او زندگی خود را نجات داد
[ترجمه گوگل]او پلاسمای خون را به دکتر کاسالس اهدا کرد و او نیز بهبود یافت خون او زندگی خود را نجات داد
14. To freeze - dry ( blood plasma or other biological substances ).
[ترجمه ترگمان]برای خشک کردن منجمد (پلاسمای خون یا دیگر مواد زیستی)
[ترجمه گوگل]برای بستن - خشک (پلاسمای خون یا سایر مواد بیولوژیکی)
[ترجمه گوگل]برای بستن - خشک (پلاسمای خون یا سایر مواد بیولوژیکی)
کلمات دیگر: