کلمه جو
صفحه اصلی

altitude sickness


کسالت در اثر ارتفاع زیاد مثل خون دماه و تهوع

انگلیسی به فارسی

کسالت در اثر ارتفاع زیاد (مثل خون‌دماغ و تهوع)


بیماری ارتفاع، کسالت در اثر ارتفاع زیاد


دیکشنری تخصصی

[بهداشت] آزار بلندی - ناخوشی ارتفاع

جملات نمونه

1. Dehydration is one of the keys to altitude sickness.
[ترجمه ترگمان]کمبود آب، یکی از کلیدها به ارتفاع ارتفاع هست
[ترجمه گوگل]Dehydration یکی از کلید های بیماری ارتفاع است

2. An expert on altitude sickness says he hasn't got long to live.
[ترجمه ترگمان]یک کارشناس در ارتفاع هواپیما می گوید زنده نیست
[ترجمه گوگل]یک متخصص بیماری در ارتفاع می گوید که او هنوز زنده است

3. Last summer altitude sickness ruined one Sierra trip of mine and half-ruined another.
[ترجمه ترگمان]بیماری ارتفاع تابستانی آخرین سفر من و نیمی دیگر را خراب کرد
[ترجمه گوگل]بیماری تابستانی تابستان گذشته یک سفر سیرا معدن و دیگری نابود کرد

4. People with altitude sickness should not take any aircrafts.
[ترجمه ترگمان] مردم با ارتفاع بالا نباید هیچ aircrafts رو تحمل کنن
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به بیماری در ارتفاع باید هواپیما را نگیرند

5. Some people develop altitude sickness when climbing high mountains.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم هنگام بالا رفتن از کوه ها دچار بیماری ارتفاع می شوند
[ترجمه گوگل]بعضی از افراد هنگام بالا رفتن از کوه های بلند، بیماری های ارتفاع می دهند

6. I was suffering from altitude sickness in Chahare.
[ترجمه ترگمان]من از ارتفاع بالا در Chahare رنج می کشیدم
[ترجمه گوگل]من از بیماری ارتفاع در چاهره رنج می بردم

7. At 2000 metres altitude sickness becomes a problem and acclimatisation is essential.
[ترجمه ترگمان]در ۲۰۰۰ متر بیماری ارتفاع به یک مشکل تبدیل می شود و acclimatisation ضروری است
[ترجمه گوگل]در 2000 متر ارتفاع بیماری به یک مشکل تبدیل می شود و انعطاف پذیری ضروری است

8. The climbers failed to reach the summit because of altitude sickness.
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان به دلیل بیماری ارتفاع نتوانستند به قله برسند
[ترجمه گوگل]کوه نوردان به دلیل صعود ارتفاع نتوانستند به قله برسند

9. I am light-headed, perhaps from a mild attack of altitude sickness.
[ترجمه ترگمان]من سبک سر هستم، شاید از یک حمله ملایم به ارتفاع ارتفاع
[ترجمه گوگل]من سرحال هستم، شاید از حمله خفیف بیماری ارتفاع

10. Theroux had a deep gash on his face, neckache, altitude sickness and a damaged wrist.
[ترجمه ترگمان]Theroux بریدگی عمیقی روی صورتش داشت، neckache، بیماری ارتفاع و مچ آسیب دیده
[ترجمه گوگل]Theroux به حال چهره عمیق در چهره اش، گردن، بیماری ارتفاع و مچ دست آسیب دیده است

11. A lowlander exposed to the low oxygen concentrations of high elevations can quickly fall victim to altitude sickness, whose symptoms include nausea, dizziness, and fatigue.
[ترجمه ترگمان]A که در معرض غلظت کم اکسیژن از ارتفاعات بلند قرار دارند، می توانند به سرعت قربانی بیماری ارتفاع شوند که علائم آن عبارتند از تهوع، گیجی و خستگی
[ترجمه گوگل]یک نابالغ در معرض غلظت های کم اکسیژن در ارتفاع بالا می تواند به سرعت قربانی بیماری در ارتفاع شود که نشانه های تهوع، سرگیجه و خستگی است

12. The former tennis star Martina Navratilova has been forced to abandon attempts to climb Africa's highest mountain after suffering from altitude sickness.
[ترجمه ترگمان]مارتینا Navratilova، ستاره سابق تنیس، مجبور به ترک تلاش برای صعود بلندترین کوه آفریقا پس از رنج کشیدن از بیماری ارتفاع شد
[ترجمه گوگل]ستاره سابق تنیس، مارتینا نواآتیلووا، مجبور شده است پس از رنج از بیماری ارتفاع، تلاش برای صعود به بالاترین کوه آفریقا داشته باشد

13. According to research altitude of more than 000 meters often cause altitude sickness in mountain climbers.
[ترجمه ترگمان]با توجه به ارتفاع پژوهش بیش از ۱۰۰۰ متر، اغلب باعث بیماری ارتفاع در کوهنوردان می شود
[ترجمه گوگل]با توجه به ارتفاع تحقیقاتی بیش از 000 متر، اغلب موجب افزایش ارتفاع در کوهنوردان می شود

14. The leaf is also used as a tea for altitude sickness.
[ترجمه ترگمان]برگ هم چنین به عنوان چای برای بیماری ارتفاع استفاده می شود
[ترجمه گوگل]برگ نیز به عنوان چای برای بیماری در ارتفاع مورد استفاده قرار می گیرد

پیشنهاد کاربران

altitude sickness ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: ارتفاع‏گرفتگی
تعریف: حالتی ناشی از کمبود اکسیژن در ارتفاعات بالاتر از 3600 متر

بیماری ارتفاع


کلمات دیگر: