کلمه جو
صفحه اصلی

alcoholic


معنی : معتاد بنوشیدن الکل، الکلی، دارای الکل
معانی دیگر : وابسته به الکل، الکل دار، مسکرات، معتاد به الکل، دایم الخمر

انگلیسی به فارسی

الکلی، دارای الکل، معتاد بنوشیدن الکل


الکلی، معتاد بنوشیدن الکل، دارای الکل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: containing alcohol.
مترادف: intoxicant, intoxicating, spiritous, spirituous
مشابه: fermented

- Alcoholic beverages are not served before noon.
[ترجمه ترگمان] نوشیدنی های Alcoholic قبل از ظهر سرو نمی شود
[ترجمه گوگل] نوشیدنی های الکلی قبل از ظهر خدمت نمی کنند

(2) تعریف: of or pertaining to alcohol.
مترادف: intoxicant, intoxicating, spiritous, spirituous
مشابه: fermented

- The alcoholic content of this wine is quite high.
[ترجمه ترگمان] مقدار الکلی این شراب بسیار بالاست
[ترجمه گوگل] محتوای الکل این شراب بسیار بالا است

(3) تعریف: afflicted with alcoholism.
مشابه: addicted

- I stopped drinking because I was worried about becoming alcoholic.
[ترجمه ترگمان] من از نوشیدن دست کشیدم چون نگران الکلی شدن بودم
[ترجمه گوگل] من نوشیدن را متوقف کردم زیرا نگران تبدیل شدن به الکل بودم
اسم ( noun )
مشتقات: alcoholically (adv.)
• : تعریف: a person afflicted with alcoholism.
مشابه: drunk, drunkard, inebriate

- He was on the road to becoming an alcoholic while in college.
[ترجمه سوگل] اون همزمان در دانشگاه در پروسه ی تبدیل شدن به یک الکی بود
[ترجمه ترگمان] او در طول راه به یک الکلی تبدیل شده بود و در دانشگاه به یک الکلی تبدیل شده بود
[ترجمه گوگل] او در حال تحصیل در کالج بود

• one who is addicted to alcohol, drunkard
contains alcohol; addicted to alcohol
an alcoholic is someone who is addicted to alcohol.
an alcoholic drink contains alcohol.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] میباره - میخواره

مترادف و متضاد

intoxicating


معتاد به نوشیدن الکل (اسم)
alcoholic

الکلی (صفت)
alcoholic, lush

دارای الکل (صفت)
alcoholic, spirituous

Synonyms: brewed, distilled, fermented, hard, inebriant, inebriating, sprituous, vinous


Antonyms: non-alcoholic


drunk


Synonyms: bar fly, boozer, dipsomaniac, hard drinker, inebriate, lush, problem drinker, sot, souse, substance abuser, tippler, wino


جملات نمونه

1. alcoholic beverages
مشروبات الکلی

2. an alcoholic person
آدم الکلی

3. the alcoholic is often an immature individual
آدم الکلی معمولا فردی کم عقل است.

4. strict regulations concerning alcoholic drinks
مقررات سخت در مورد نوشابه های الکلی

5. the sale of alcoholic beverages has been outlawed
فروش نوشابه های الکلی غیرقانونی شده است.

6. the sale of alcoholic drinks has been illegalized for some years
چند سال است که فروش نوشابه های الکلی غیرقانونی شده است.

7. a license to sell alcoholic beverages
پروانه ی فروش مشروبات الکلی

8. he decided to shun all alcoholic beverages
او تصمیم گرفت از همه ی مشروبات الکلی روی بگرداند.

9. the turbid thoughts of an alcoholic
افکار پریشان یک آدم الکلی

10. he is not licensed to sell alcoholic drinks
او جواز فروش نوشابه های الکلی را ندارد.

11. the doctor has forbidden him to drink alcoholic beverage
دکتر او را از نوشیدن مشروبات الکلی منع کرده است.

12. it was water (that) she gave us, not alcoholic beverages
به ما آب داد نه مشروبات الکلی.

13. she partied every night and finally became an alcoholic
هر شب عیش و عشرت می کرد و بالاخره الکلی شد.

14. My grandfather was an alcoholic but I never touch the stuff .
[ترجمه ترگمان]پدربزرگم یه الکلی بود ولی من هیچوقت به این چیزا دست نزدم
[ترجمه گوگل]پدربزرگ من الکلی بود، اما من هرگز چیزها را لمس نمی کردم

15. Water precipitates camphor from its alcoholic solution.
[ترجمه ترگمان]آب precipitates را از محلول الکلی خود دفع می کند
[ترجمه گوگل]آب کمپور را از محلول الکلی آن رسوب می دهد

16. Public houses are licensed to sell alcoholic drinks for a certain number of hours per week.
[ترجمه ترگمان]خانه های عمومی مجاز به فروش نوشیدنی های الکلی برای چند ساعت در هفته هستند
[ترجمه گوگل]خانه های عمومی مجاز به فروش نوشیدنی های الکلی به مدت معینی از ساعت در هفته می باشند

17. You'll become an alcoholic if you don't watch out .
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی یک الکلی میشی
[ترجمه گوگل]اگر مراقب باشید، شما به عنوان یک الکلی تبدیل خواهید شد

18. An alcoholic is not allowed to drive.
[ترجمه ترگمان]مجاز به رانندگی نیست
[ترجمه گوگل]الکل مجاز به رانندگی نیست

19. For years I was an alcoholic, but I reformed when the doctors gave me six months to live.
[ترجمه ترگمان]سال ها بود که یک الکلی بودم، ولی وقتی پزشکان شش ماه به من مهلت دادند تا زندگی کنند اصلاح شدم
[ترجمه گوگل]سالها من الکلی بودم، اما زمانی که پزشکان به من شش ماه زندگی کردند، اصلاح شدم

20. Drinks would be taxed according to their alcoholic strength.
[ترجمه ترگمان]نوشیدنی با توجه به قدرت الکلی شان مالیات می گیرد
[ترجمه گوگل]نوشیدنی ها با توجه به قدرت الکلی آنها محاسبه می شود

alcoholic beverages

مشروبات الکلی


an alcoholic person

آدم الکلی


پیشنهاد کاربران

- شرابی تلنگی ؛ از اتباع، شرابخوار دائم. ( یادداشت مؤلف ) .

باده فرسا. [ دَ / دِ ف َ ] ( ن مف مرکب ) باده فرسای. کنایه از دائم الخمر یعنی آنکه از افراط خوردن شراب مضمحل و فرسوده شده باشد. شیخ ابوالفیض فیاضی راست :
خوش وقت حریف باده فرسای
بر تارک آسمان زده پای.
( از آنندراج ) .


کلمات دیگر: