کلمه جو
صفحه اصلی

softening

انگلیسی به فارسی

نرم کننده، نرم کردن، نرم شدن، ملایم کردن، کاستن، کم کردن، فرو نشاندن، اهسته تر کردن، خوابانیدن، شیرین کردن


انگلیسی به انگلیسی

• act of making soft; process of becoming soft

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نرم شدگی - نرم کردن - نرمکن
[نساجی] کاهش املاح محلول - نرم سازی آب - نرم کردن آب - سختی گیری آب
[پلیمر] نرمی، نرم شدگی، نرم شدن

جملات نمونه

1. the wind was softening
باد داشت ملایم می شد.

2. She was just softening me up.
[ترجمه ترگمان] اون داشت منو آروم می کرد
[ترجمه گوگل]او فقط به من لطف داشت

3. She felt herself softening towards him.
[ترجمه ترگمان]خود را نرم و نرم کرد
[ترجمه گوگل]او احساس خود را نسبت به او نرم کرد

4. As he sat by the fire softening potatoes between his gums, he felt pleased with himself.
[ترجمه ترگمان]همچنان که در کنار آتش سیب زمینی، بین gums می نشست، احساس می کرد که از خودش راضی است
[ترجمه گوگل]همانطور که او سیب زمینی را با سفت کردن سیب زمینی از میان لثه ها نشسته بود، با خودش احساس خوشحالی کرد

5. Elian has also helped the softening process along.
[ترجمه ترگمان]الیان همچنین به روند نرم کردن مسیر کمک کرده است
[ترجمه گوگل]Elian همچنین به روند نرم شدن کمک کرده است

6. Choosing Choose fruit that's just softening; it will soon ripen at room temperature.
[ترجمه ترگمان]انتخاب میوه ها به تازگی نرم می شود؛ به زودی در دمای اتاق می رسد
[ترجمه گوگل]انتخاب انتخاب میوه که فقط نرم شدن است؛ به زودی در دمای اتاق ظاهر خواهد شد

7. Now the unions are softening up their hard hats.
[ترجمه ترگمان]اکنون اتحادیه ها در حال نرم شدن کلاه های سخت خود هستند
[ترجمه گوگل]اکنون اتحادیه ها کلاه های سخت خود را نرم می کنند

8. I can see what they mean about women softening you up.
[ترجمه ترگمان]من می فهمم که آن ها در مورد زن ها چه معنایی دارند
[ترجمه گوگل]من می توانم ببینم که آنها در مورد زنان تردید دارند

9. The question is, will the softening demand be able to offset the increase in supply.
[ترجمه ترگمان]سوال این است که، کاهش تقاضا قادر به جبران افزایش عرضه خواهد بود
[ترجمه گوگل]سوال این است که آیا تقاضای نرم افزاری قادر به جبران افزایش عرضه خواهد بود

10. Already, the rails were softening, the circular tube was becoming ovoid.
[ترجمه ترگمان]از هم اکنون ریل ها نرم شده بود و لوله دایروی در حال تبدیل شدن به ovoid بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، ریل ها نرم شده بودند، لوله دایره ای تبدیل به تخم مرغی شد

11. The Labour Party showed some signs of softening in its attitude to the supporters of the new form of Unity.
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر نشانه هایی از نرم شدن در نگرش خود نسبت به حامیان شکل جدید اتحاد را نشان داد
[ترجمه گوگل]حزب کارگر نشان داد که برخی از نشانه های تسکین دادن به نگرش وی نسبت به هواداران شکل جدید اتحاد است

12. This causes temporary softening of the ligaments in preparation for the birth.
[ترجمه ترگمان]این باعث نرم شدن موقت رباط ها در آماده سازی برای تولد می شود
[ترجمه گوگل]این باعث می شود تا زمانیکه رباط ها در حال آماده شدن برای تولد است، رفع شود

13. I have witnessed the softening of the hardest of hearts by a simple smile. Goldie Hawn
[ترجمه ترگمان]من شاهد نرم کردن دشوارترین قلب های قلب های با لبخند ساده بودم \" آنابل گلدی \"
[ترجمه گوگل]من یک لبخند ساده دلم را تسکین دادم گلدی هون

14. Smile has the magic of touching, softening and stealing the heart. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]لبخند می زند، جادوی لمس کردن، نرم شدن و دزدی قلب را دارد دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]لبخند جادویی از لمس کردن، نرم کردن و سرقت قلب دارد دکتر T P Chia

پیشنهاد کاربران

بمباران مقدماتی برای کاهش و خنثی سازی پدافند دشمن

جرح و تعدیل

نرم کردن، ملایم ساختن،


کلمات دیگر: