کلمه جو
صفحه اصلی

irritant


معنی : ازارنده، محرک، سوزش دار، برانگیزنده، سوزش اور، دلخراش، خشم اور، بخشم اورنده
معانی دیگر : آزردگی انگیز، آنچه که موجب تحریک و آماس شود، حساسیت زا، التهاب آور، آزردگر، آزارنده، افگارگر، افژولگر، افژولنده، خراش اور

انگلیسی به فارسی

برانگیزنده، خراش اور، دلخراش، سوزش اور، خشم اور،محرک، بخشم اورنده، ازارنده


تحریک کننده، محرک، ازارنده، برانگیزنده، دلخراش، سوزش اور، خشم اور، بخشم اورنده، سوزش دار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing or tending to cause irritation, esp. physical irritation; irritating.
متضاد: analgesic
اسم ( noun )
مشتقات: irritancy (n.)
• : تعریف: that which irritates, esp. a physical stimulus that sets off a characteristic function or response.
متضاد: analgesic, anodyne

- Smoke is an irritant that makes the eyes water.
[ترجمه ترگمان] دود یک محرک آزاردهنده است که باعث می شود چشم ها آب شوند
[ترجمه گوگل] دود یک مضر است که چشم ها را آب می کند

• substance that causes irritation
causing irritation, causing annoyance; causing inflammation or extreme sensitivity (medicine)
if something keeps annoying you, you can refer to it as an irritant; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] آزارنده

مترادف و متضاد

ازارنده (اسم)
irritant

محرک (اسم)
irritant, motive, stimulus, exciter, motivation, engine, motor, impellent, driver, incitation, incitant

سوزش دار (صفت)
burning, irritant

برانگیزنده (صفت)
irritant, provocative, impressive, excitant

سوزش اور (صفت)
burning, abrasive, caustic, irritant

دلخراش (صفت)
irritant

خشم اور (صفت)
irritant

بخشم اورنده (صفت)
irritant

annoyance


Synonyms: aggravation, bother, burden, nuisance, trouble


جملات نمونه

1. noise was a constant irritant
سر و صدا دایما (ما را) آزار می داد.

2. He said the issue was not a major irritant.
[ترجمه ترگمان]وی گفت که این موضوع آزاردهنده اصلی نیست
[ترجمه گوگل]او گفت که این موضوع یک تحریک کننده بزرگ نیست

3. The noise of traffic is a constant irritant to city dwellers.
[ترجمه ترگمان]صدای ترافیک آزاردهنده دائمی برای ساکنان شهر است
[ترجمه گوگل]سر و صدای ترافیک یک تحریک کننده ثابت برای شهروندان است

4. The report is bound to add a new irritant to international relations.
[ترجمه ترگمان]این گزارش موظف به افزودن مواد آزاردهنده جدید به روابط بین الملل است
[ترجمه گوگل]این گزارش ملزم به افزودن یک تحریک کننده جدید به روابط بین الملل است

5. Low flying aircraft are a constant irritant in this area.
[ترجمه ترگمان]در این منطقه هواپیماهای بدون پرواز همواره آزاردهنده و آزاردهنده هستند
[ترجمه گوگل]هواپیما کم پرواز در این ناحیه مضر است

6. Tribromoethanol has been reported to be irritant to the viscera of mice and this can cause intestinal problems and death.
[ترجمه ترگمان]گزارش شده است که Tribromoethanol به نسبت بوی موش آزاردهنده است و این می تواند موجب مشکلات روده ای و مرگ شود
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که Tribromoethanol باعث ایجاد حساسیت به داخل پوست موش می شود و می تواند باعث مشکلات روده و مرگ شود

7. The greatest irritant most people experience in their dealings with government is the arrogance of the bureaucracy.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین چیزی که بیش از همه مردم در معاملات خود با دولت تجربه می کنند، تکبر و نخوت بوروکراسی است
[ترجمه گوگل]بزرگترین تحریک کننده ترین افراد در برخورد با دولت، تجرد بوروکراسی است

8. Ether is irritant to the mouse respiratory tract and can cause excessive mucous secretion.
[ترجمه ترگمان]Ether برای دستگاه تنفسی موش آزاردهنده است و می تواند باعث ترشح بیش از حد شنوایی شود
[ترجمه گوگل]اتر برای دستگاه تنفسی ماوس مضر است و می تواند ترشح مخاطی بیش از حد ایجاد کند

9. He was a stock irritant, an ugly man in a shabby dressing gown over a stained shirt.
[ترجمه ترگمان]مرد زشتی بود که پیراهن کهنه و کثیفی بر تن داشت
[ترجمه گوگل]او یک تحریک کننده سهام بود، یک مرد زشت در یک لباس پوشیدن کمربند بیش از یک پیراهن رنگارنگ

10. A long-term irritant to the police has been the ongoing allegation that some officers have been closely connected with freemasonry.
[ترجمه ترگمان]نگرانی طولانی مدت پلیس این ادعا را رد کرده است که برخی از افسران به طور نزدیکی با freemasonry ارتباط دارند
[ترجمه گوگل]یک تحریک کننده در درازمدت به پلیس ادعایی مداوم بوده است که برخی از افسران به طور فزاینده ای با فیزیک سنگین ارتباط داشته اند

11. The rogue H has always been an irritant to those interested in the origin and meaning of place names.
[ترجمه ترگمان]این مرد رذل همیشه نسبت به کسانی که به منشا و معنای اسامی خاص علاقه دارند بیش از حد آزاردهنده است
[ترجمه گوگل]H سرکش همیشه برای کسانی که علاقه مند به مبدأ و معنی نام مکان هستند، تحریک کننده است

12. Eventually, dealers say, the irritant is expected to be sold in retail stores and convenience markets as well.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، فروشندگان می گویند، انتظار می رود که مواد محرک در فروشگاه های خرده فروشی و بازارهای راحتی فروخته شوند
[ترجمه گوگل]در نهایت، نمایندگی مجاز و فروش می گویند، انتظار می رود که باعث تحریک کننده در فروشگاه های خرده فروشی و بازار راحتی نیز شود

13. My fatigue and this added irritant started to push me into a depression.
[ترجمه ترگمان]خستگی و ناراحتی ناشی از آن کم کم مرا دچار افسردگی کرد
[ترجمه گوگل]خستگی من و این تحریک کننده باعث شد من را به یک افسردگی تبدیل کنم

14. More, he is a severe irritant, and Adelman could put up with irritation far easier than he could a tumor.
[ترجمه ترگمان]بیشتر، او آدم آزار دهنده و آزار دهنده است، و Adelman می تواند با آزردگی بسیار از آن که می تواند یک غده داشته باشد، از کوره در برود
[ترجمه گوگل]بیشتر او یک تحریک کننده شدید است، و آدلمن می تواند تحریک را بسیار ساده تر از تومور کند

15. Phenethylamine is also a skin irritant and possible sensitizer.
[ترجمه ترگمان]Phenethylamine هم چنین پوست آزاردهنده پوست و sensitizer ممکن است
[ترجمه گوگل]فنیلتامین نیز یک ماده حساس کننده و حساس کننده است

Noise was a constant irritant.

سر و صدا دائماً (ما را) آزار می‌داد.


پیشنهاد کاربران

تحریک کننده ، سوزش آور

As a noun :

Pest
Annoyance

دردسرساز
مزاحم
آزاردهنده
( رو مخ )

Noun
( مایه ) اعصاب خردگی
اعصاب خرد کن
اعصاب داغون کن


کلمات دیگر: