کلمه جو
صفحه اصلی

runner


معنی : گردنده، ولگرد، دونده، گشتی، ریشه هوایی، افسر پلیس، اداره کننده شغلی
معانی دیگر : (به ویژه برای بانک یا آژانس فروش سهام) پادو، پیام رسان، پیک، قاچاقچی، ماشین چی، به کار اندازنده ی ماشین، متصدی موتور، (فرش) کناره، (در جوراب زنانه) نخ کش، دررفتگی، (گیاه شناسی) ساقه ی رونده، گیاه گسترنده، گیاه پیچنده (plant twining هم می گویند)، (مکانیک - نجاری و غیره) پایراهگاه، پایراهه، رایل، کفشک، (سورتمه و غیره) تیغه (به شکل دو اسکی که به جای چرخ به کار می رود)، (کفش اسکی روی یخ) تیغه، (حلقه ای که دورمیله یا چوب قرار دارد و در امتداد آن حرکت می کند و می توان چیزهایی را به آن وصل کرد مثل حلقه های چوب پرده) حلقه، طوق، (ناودانی که با آن فلز مذاب را به قالب می ریزند) لاوک، ناودانه، گدازه راه، راهگاه، سنگ رویی آسیا، روتاه، تغار، قرقره ی جنبا، ماسوره ی متحرک، فروشنده سیار

انگلیسی به فارسی

ریشه هوایی، دونده، گردنده، گشتی، افسر پلیس،فروشنده سیار، ولگرد، متصدی، ماشین چی، اداره کننده شغلی


دونده، گردنده، ریشه هوایی، گشتی، افسر پلیس، ولگرد، اداره کننده شغلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that runs, esp. in races.

(2) تعریف: one of the long, narrow strips of metal or other material on which a sled or sleigh glides.
مشابه: blade

(3) تعریف: a groove or support on which a drawer or the like slides or moves.

(4) تعریف: a long, narrow carpet or rug.

(5) تعریف: one engaged in smuggling such items as guns or drugs.

(6) تعریف: a part of a plant that grows along the ground and sends down roots.

(7) تعریف: in baseball, a player who is on base.

• one who runs; candidate, competitor (in a race or election); messenger; smuggler; climbing plant; device on which a mechanism glides or moves; long narrow carpet; player on base (baseball)
a runner is a person who runs, especially for sport or pleasure.
a drugs runner or gun runner is someone who illegally takes drugs or guns into a country.
runners are thin strips of wood or metal underneath something which help it to move smoothly.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] چرخ دوار، چرخشگر
[نساجی] ماشین بوبین پیچی از کلاف - نوعی پارچه توری
[ریاضیات] مجرای اصلی، پای راهگاه
[پلیمر] راهگاه

مترادف و متضاد

گردنده (اسم)
wheeler, runner

ولگرد (اسم)
stray, loafer, blackguard, tramp, vagabond, hooligan, rambler, gangrene, footer, straggler, larrikin, roamer, runner, prowler, swinger

دونده (اسم)
runner

گشتی (اسم)
patrol, patrolman, runner

ریشه هوایی (اسم)
runner

افسر پلیس (اسم)
runner

اداره کننده شغلی (اسم)
runner

جملات نمونه

1. our runner outdistanced his rival by ten meters
دونده ی ما ده متر از رقیب خود جلو بود.

2. the runner was one lap ahead of the others
دونده یک دور میدان از دیگران جلو بود.

3. a fleet-footed runner
دونده ی تندگام (آهو پای)

4. a long-distance runner
دونده ی دو استقامت

5. a long-distance runner
دونده ی مسابقات استقامت

6. a pinch runner
دونده ی جانشین

7. a speedy runner
یک دونده ی فرز

8. a swift runner
دونده ی تیزپا

9. the fastest runner in the world
سریع ترین دونده ی جهان

10. the first runner streaked to the finish line
دونده ی اول مثل برق به خط پایان مسابقه رسید.

11. the marathon runner dehydrated and fainted
دونده ی ماراتن دچار آب از دست دادگی شد و غش کرد.

12. the youngest runner emerged as the ultimate winner
جوانترین دونده به عنوان برنده ی نهایی سر برافراشت.

13. to time a runner
دونده را سرعت سنجی کردن

14. he stayed with the front runner
شانه به شانه ی دونده ی جلو حرکت می کرد.

15. in the last round the egyptian runner spurted ahead of every one else
در دور آخر دونده ی مصری از همه جلو زد.

16. to close in on the leading runner
کم کردن فاصله ی خود با دونده ی جلویی

17. You need stamina to be a long-distance runner.
[ترجمه ترگمان]شما به استقامت نیاز دارید تا یک دونده دور از فاصله باشید
[ترجمه گوگل]شما نیاز به استقامت برای یک دونده طولانی

18. He will be the youngest runner in the race.
[ترجمه ترگمان]او جوان ترین دونده در مسابقه خواهد بود
[ترجمه گوگل]او جوان ترین دونده در مسابقه خواهد بود

19. The faster runner set the pace.
[ترجمه ترگمان]دونده سریع تر آهنگ را تنظیم کرد
[ترجمه گوگل]دونده سریعتر سرعت را تنظیم می کند

20. She is a long-distance runner, and she likes to run marathons.
[ترجمه ترگمان]او یک دونده دور از دور است، و او دوست دارد در دوی ماراتن شرکت کند
[ترجمه گوگل]او دونده طولانی است، و او دوست دارد برای اجرای ماراتن

21. One runner forged ahead of the others and won the race.
[ترجمه ترگمان]یکی از دوندگان جلو بقیه را گرفتند و مسابقه را برنده شدند
[ترجمه گوگل]یک دونده جلوتر از دیگران فشرده و مسابقه را به دست آورد

22. Brooks was abreast of the leading runner for a few minutes but then fell behind.
[ترجمه ترگمان]بروکس برای چند دقیقه در کنار دونده پیشتاز بود، اما بعد عقب افتاد
[ترجمه گوگل]بروکس به مدت چند دقیقه در کنار دونده پیشرو بود، اما پس از آن عقب افتاد

23. He is currently the front runner for the Democratic Party presidential nomination.
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر پیشتاز انتخابات ریاست جمهوری حزب دموکرات است
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر رهبر پیشین انتخابات ریاست جمهوری حزب دموکرات است

24. He raced with that runner for a prize.
[ترجمه ترگمان]او با آن دونده برای دریافت جایزه رقابت کرد
[ترجمه گوگل]او با آن دونده برای جایزه رقابت کرد

a long-distance runner

دونده‌ی مسابقات استقامت


پیشنهاد کاربران

اجرا کننده

تقسیم کننده غذا ( در رستوران بویژه در سالن مهمانی ) ، تنظیم گر غذا

کمان:

He trod with his toe upon the runner of the cane - backed rocking chair
با انگشتان پا روی کمان صندلی لق لقوی خیزرانی می زد ( رگتایم ترجمه نجف دریابندری )

[در ترکیب]

- ران ، - باز
برای نمونه معنیِ kite runner میشود بادبادک ران یا بادبادک باز

قاصد، پیام رسان، پیک

تحصیل دار

راهگاه تزریق

رانر. پارچه های درازی مثل سفره

runner ( سینما و تلویزیون ) ==واژه بیگانه: runner 1واژه مصوب: امربَرتعریف: فردی که دستیار دفتر تولید است و در دفتر و همچنین سر صحنۀ فیلم برداری کارهای مختلفی انجام می دهد==runner ( مهندسی مواد و متالورژی ) ==واژه بیگانه: runner 2واژه مصوب: راهبارتعریف: بخش اصلی مجرای حرکت مذاب که راهگاه را به راهباره متصل می کند==runner ( حمل‏ونقل دریایی ) ==واژه بیگانه: runnerواژه مصوب: کشنده 1تعریف: ← کشندة بار==runner ( حمل‏ونقل دریایی ) ==واژه بیگانه: runnerواژه مصوب: کشنده 1تعریف: ← کشندة بار==runner ( عمومی )
واژه مصوب: نواره
تعریف: نوار پارچه ای پهن و بلندی که برای تزیین یا محافظت در وسط میز یا بر روی تخت پهن می کنند


کلمات دیگر: