کلمه جو
صفحه اصلی

alcoholism


معنی : اعتیاد به نوشیدن الکل، میخوارگی، تاثیر الکل در مزاج
معانی دیگر : اعتیاد به الکل، الکلیسم

انگلیسی به فارسی

میخوارگی، اعتیاد به نوشیدن الکل، تأثیر الکل در مزاج


مشروبات الکلی، اعتیاد به نوشیدن الکل، میخوارگی، تاثیر الکل در مزاج


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a pathological condition resulting from habitual overuse of alcoholic beverages, characterized by dependence on alcohol, difficulty in functioning properly, and severe withdrawal symptoms when alcohol use is stopped.
مترادف: dipsomania
مشابه: addiction, crapulence, delirium tremens, inebriety, insobriety, intemperance, intoxication

• addiction to alcohol
alcoholism is the condition of being addicted to alcohol.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] میبارگی - میخوارگی

مترادف و متضاد

اعتیاد به نوشیدن الکل (اسم)
alcoholism

میخوارگی (اسم)
alcoholism, spree

تاثیر الکل در مزاج (اسم)
alcoholism

alcohol abuse


Synonyms: addiction, alcohol addiction, alcohol dependence, crapulence, dipsomania, drunkenness, methomania, problem drinking, substance abuse, vinosity


جملات نمونه

1. alcoholism broke his marriage
اعتیاد به الکل ازدواجش را تباه کرد.

2. The stigma of alcoholism makes it difficult to treat.
[ترجمه Saman] انگ اعتیاد به الکل، درمانش را دشوار می کند.
[ترجمه ترگمان]داغ بودن اعتیاد به الکل باعث می شود درمان آن مشکل باشد
[ترجمه گوگل]نگرانی از مشروعیت الکل باعث می شود که درمان شود

3. The doctor wrote a treatise on alcoholism.
[ترجمه ترگمان]دکتر رساله ای درباره اعتیاد به الکل نوشت
[ترجمه گوگل]دکتر یک رساله درباره مشروبات الکلی منتشر کرد

4. Alcoholism affects all aspects of family life.
[ترجمه ترگمان]اعتیاد به الکل بر همه جنبه های زندگی خانوادگی تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]الکل بر تمام جنبه های زندگی خانوادگی تأثیر می گذارد

5. Three people in the family suffer from alcoholism.
[ترجمه ترگمان]سه نفر توی خانواده از alcoholism رنج میبرن
[ترجمه گوگل]سه نفر در خانواده از الکل به رنج می برند

6. Some people may inherit a tendency to alcoholism.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد ممکن است تمایل به اعتیاد به الکل را به ارث ببرند
[ترجمه گوگل]برخی افراد ممکن است گرایش به مشروبات الکلی داشته باشند

7. Alcoholism can result in an inability to cope.
[ترجمه ترگمان]اعتیاد به الکل می تواند منجر به ناتوانی در مقابله با آن شود
[ترجمه گوگل]الکل می تواند منجر به ناتوانی در مقابله شود

8. The World Health Organization has recognized alcoholism as a disease since 195
[ترجمه ترگمان]سازمان بهداشت جهانی از سال ۱۹۵ میلادی به عنوان یک بیماری به الکل تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]سازمان جهانی بهداشت از 195 سالگی به عنوان یک بیماری شناخته شده است

9. Alcoholism often leads to the alienation of family and friends.
[ترجمه ترگمان]اعتیاد به الکل اغلب منجر به بیگانگی خانواده و دوستان می شود
[ترجمه گوگل]الکل اغلب منجر به بیگانگی خانواده و دوستان می شود

10. Kerala has less crime and alcoholism than elsewhere in India.
[ترجمه ترگمان]کر الا کم تر از هرجای دیگر هند دارای جرم و الکل کمتری است
[ترجمه گوگل]کرالا جرم و الکل کمتر از سایر نقاط هند است

11. The group supports members during their recovery from alcoholism.
[ترجمه ترگمان]این گروه از اعضا در طی بازیابی خود از اعتیاد به الکل حمایت می کند
[ترجمه گوگل]این گروه در حین بهبودی خود از اعتیاد به الکل، از اعضا حمایت می کند

12. In alcoholism: Not clearing up physical messes caused by the primary sufferer.
[ترجمه ترگمان]اعتیاد به الکل: پاک کردن messes فیزیکی که توسط بیمار اولیه ایجاد می شود
[ترجمه گوگل]در مشروبات الکلی: تشخیص فضای فیزیکی ناشی از ابتلا به ریفلاکس نیست

13. But there is a lot of alcoholism and drug abuse associated with manic-depressive illness.
[ترجمه ترگمان]اما اعتیاد زیادی به الکل و اعتیاد به مواد مخدر در ارتباط با بیماری افسرده مبتلا به افسردگی وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما بسیاری از الکل و مصرف مواد مخدر در ارتباط با بیماری افسردگی مانی وجود دارد

14. Alcoholism and drug use are on the upswing.
[ترجمه ترگمان]اعتیاد به الکل و مواد مخدر در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]مصرف الکل و مواد مخدر در حال افزایش است

پیشنهاد کاربران

alcoholism ( پزشکی )
واژه مصوب: مِی‏بارگی
تعریف: نشانگان ناشی از وابستگی جسمی مزمن به الکل، آن چنان که محرومیت ناگهانی از آن سبب رعشه و اضطراب و توهم و هذیان شود


کلمات دیگر: