کلمه جو
صفحه اصلی

confabulation


معنی : خیال پرستی، درد دل، صحبت
معانی دیگر : صحبت، درد دل

انگلیسی به فارسی

صحبت، درد دل


(روانپزشکی) جایگزین کردن بخشی از حافظه شخص با داستان‌های ساختگی و جعلی که معتقد است که واقعی هستند.


confabulation، درد دل، صحبت، خیال پرستی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of chatting casually.
مشابه: chat

(2) تعریف: in psychiatry, the substitution of fantasy for fact in the memory.

• light conversation

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] افسانه سازی

مترادف و متضاد

خیال پرستی (اسم)
castle building, daydreaming, wool-gathering, stargazing, dreaminess, stardust, confabulation, romanticism, utopia, utopianism

درد دل (اسم)
screed, chat, confabulation, collywobbles

صحبت (اسم)
speech, talk, converse, confabulation, conversation, dialogue, colloquy

جملات نمونه

1. A team of people confabulation wears and say from guard the weakest of western city gate city.
[ترجمه ترگمان]تیمی از مردم confabulation از ضعیف ترین شهر در شهر غربی محافظت می کنند
[ترجمه گوگل]یک گروه از مردم confabulation پوشیدن و می گویند از نگهبانی ضعیف ترین دروازه شهر غربی شهرستان

2. This phenomenon, known as confabulation in psychiatric jargon, is also found in people with frontal lobe disorders.
[ترجمه حسین شاکری] همچنین این پدیده که در اصطلاحات روانشناسی �افسانه سازی� نامیده می شود، در آدم هایی با اختلالات قشر پیشانی یا گیجگاهی مغز نیز دیده می شود.
[ترجمه ترگمان]این پدیده که به عنوان confabulation در اصطلاحات روانی شناخته می شود نیز در افراد با اختلالات لوب پیشانی پیدا می شود
[ترجمه گوگل]این پدیده ای که در اصطلاح روانپزشکی شناخته می شود نیز در افراد مبتلا به اختلالات لوب پیشانی دیده می شود

3. The researchers said that as M. L. 's tendency to confabulation doesn't vary with the difficulty of memory retrieval, it undermines the idea that it's inherently a memory retrieval problem.
[ترجمه ترگمان]محققان گفتند که به عنوان م آل گرایش به confabulation با دشواری بازیابی حافظه، تفاوت چندانی ندارد، این ایده، این ایده را که ذاتا یک مشکل بازیابی حافظه است، تضعیف می کند
[ترجمه گوگل]محققان گفتند که گرایش تمثیلی M L به ادبیات با مشکل بازیابی حافظه متفاوت نیست، این موضوع تضعیف این ایده است که ذاتا یک مشکل بازیابی حافظه است

4. Their suggestion is that confabulation often doesn't involve memory at all. Rather, they say it reflects a basic inability to select the appropriate mental process for the task at hand.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد آن ها این است که confabulation اغلب شامل حافظه نمی شود بلکه آن ها می گویند که این نشان دهنده ناتوانی اساسی در انتخاب فرآیند ذهنی مناسب برای کار در دست است
[ترجمه گوگل]پیشنهاد آنها این است که اغلب اغلب حافظه را شامل نمی شود در عوض، آنها می گویند این نشان دهنده عدم توانایی اولیه برای انتخاب روند ذهنی مناسب برای کار در دست است

5. Confabulation triumphs over organic disease. The hemiplegiac’s anosognosia is a stark example, but we all engage in the same basic process.
[ترجمه ترگمان]confabulation در غلبه بر بیماری های ارگانیک The hemiplegiac یک نمونه کامل است، اما همه ما در یک فرآیند اولیه درگیر می شویم
[ترجمه گوگل]Confabulation پیروزی در مورد بیماری ارگانیک Anosognosia hemiplegiac یک مثال بسیار جالبی است، اما همه ما در همان فرایند اساسی شرکت می کنیم

6. Though the occurrence of confabulation in torture victims is more speculative, it's a marked possibility.
[ترجمه ترگمان]هر چند که وقوع confabulation در قربانیان شکنجه بیشتر speculative است، این یک احتمال مشخص است
[ترجمه گوگل]اگرچه وقوع طفره رفتن در قربانیان شکنجه بیشتر گمانه زنی شده است، اما احتمالا مشخص است

7. Their suggestion is that confabulation often doesn't involve memory at all.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد آن ها این است که confabulation اغلب شامل حافظه نمی شود
[ترجمه گوگل]پیشنهاد آنها این است که اغلب اغلب حافظه را شامل نمی شود

8. Confabulation is an important type of false memory.
[ترجمه ترگمان]confabulation یک نوع مهم از حافظه غلط است
[ترجمه گوگل]Confabulation یک نوع مهم از حافظه نادرست است

9. In the restaurant, we met us hereafter the confabulation object for 7 days.
[ترجمه ترگمان]ما در رستوران به مدت ۷ روز از این پس the confabulation را ملاقات کردیم
[ترجمه گوگل]در رستوران، بعد از 7 روز، ما با ایشان مواجه شدیم

10. But the psychological mechanisms and neural basis of confabulation are not understood yet.
[ترجمه ترگمان]اما مکانیسم های روانی و اساس عصبی of هنوز درک نشده اند
[ترجمه گوگل]اما مکانیسم های روانشناختی و پایه های عصبی از تعبیر هنوز درک نشده است

11. Some girls sprang up a dance immediately, other of just stand the side of the side confabulation see.
[ترجمه ترگمان]بعضی از دخترها بلافاصله شروع به رقص کردند و یکی دیگر از آن ها دور هم جمع شدند تا ببینند
[ترجمه گوگل]بعضی از دختران بلافاصله یک رقص را بوجود آوردند، دیگر فقط از طرف ادای احترام روبرو می شوند

12. Conclusion: Impairment of basal forebrain alone is sufficient for amnesia and spontaneous confabulation.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Impairment از forebrain های اساسی به تنهایی برای فراموشی و confabulation به خودی کافی است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: اختلال در پیشانی عضله بازال به تنهایی برای مداخله آمنیزی و خودبخودی کافی است

13. Because the cultural background is different, hold the person of dissimilarity language at confabulation, even the language be without any error accurate, will also produce misconstruction.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که پس زمینه فرهنگی متفاوت است، فرد of را در confabulation حفظ کنید، حتی اگر زبان بدون خطا باشد، misconstruction نیز تولید می کند
[ترجمه گوگل]از آنجا که پس زمینه فرهنگی متفاوت است، فرد را از زبان متمادی در تعبیر نگه می دارد، حتی زبان بدون هر گونه خطا دقیق، همچنین ساخت و ساز نادرست است

14. But once the prime minister go up, immediately shouted a what, suddenly the Yan comes to a stop, then hears them for with the west look inward words quick confabulation.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی نخست وزیر بالا می رود، بلافاصله الف به سرعت فریاد می زند: چه اتفاقی، ناگهان یان یان به یک توقف ناگهانی می اید، بعد آن ها را با کلمات درونی به شکلی درونی به زبان می اورد
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که نخست وزیر بالا می رود، فورا فریاد می زد که، ناگهان یان به توقف می رسد، و سپس آنها را می شنود و با کلمات غرب سر و صدا می کند

Work involved endless meetings, confabulations, and discussions about different subjects.

کار شامل جلسات بی‌پایان، صحبت و بحث درمورد موضوعات مختلف است.


I could hear much confabulation coming from the dining room.

من می‌توانم درد و دل زیادی از اتاق غذاخوری بشنوم.


پیشنهاد کاربران

افسانه بافی

خیالبافی
خیال پردازی


کلمات دیگر: