کلمه جو
صفحه اصلی

axon


(کالبدشناسی) اکسون، آسچه، آسه
axon(e)
روانشناسى : اکسون

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) اکسون، آسچه، آسه


آکسون


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: axonal (adj.)
• : تعریف: the part of a nerve cell that conducts impulses away from the cell body.

• part of the neuron that sends impulses away from the cell (anatomy)

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] آکسون
[روانپزشکی] آکسون. زائده ای از سلول عصبی که تحریکات را از جسم سلول عصبی به سایر سلول ها منتقل می کند.

جملات نمونه

1. This results in the neighbouring part of the axon also reaching this potential, thus causing its ion channel to open.
[ترجمه ترگمان]این نتیجه در بخش مجاور آکسون نیز به این پتانسیل دست یافته است، در نتیجه باعث می شود که کانال یونی باز شود
[ترجمه گوگل]این امر در قسمت همسایه آکسون نیز به این پتانسیل منجر می شود، بنابراین کانال یونی آن باز می شود

2. Experimental evidence also exists for the presence of axon reflexes in the alimentary canal.
[ترجمه ترگمان]شواهد تجربی نیز برای حضور آکسون پایانی در کانال alimentary وجود دارد
[ترجمه گوگل]شواهد تجربی برای حضور رفلکس های آکسون در کانال آبیاری وجود دارد

3. An average cortical neuron has an axon with perhaps 000 side branches.
[ترجمه ترگمان]یک نورون در ناحیه قشری به طور متوسط یک آکسون با perhaps شاخه دارد
[ترجمه گوگل]عصب مرکزی مغزی دارای آکسون با شاخه های شاخه ای 000 است

4. Therefore, there were two basic types; myelinoclasis and axon dam-cge.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، دو نوع اصلی وجود دارد: myelinoclasis و آکسون پایانی
[ترجمه گوگل]بنابراین، دو نوع اساسی وجود دارد: میلینوکلاس و آکسون سد-کج

5. The axon must be able to withstand stretching.
[ترجمه ترگمان]آکسون باید قادر به تحمل کشش باشد
[ترجمه گوگل]آکسون باید قادر به کشش باشد

6. Axon patch clamp amplifier leak subtraction could subtract the leak current produced by single depolarizing pulse but not the leak current produced by a series of different step depolarizing pulses.
[ترجمه ترگمان]کاهش نشتی می تواند جریان نشتی تولید شده توسط پالس depolarizing را کم کند، اما جریان نشتی که توسط مجموعه ای از پالس های بار مختلف تولید می شود
[ترجمه گوگل]محاسبه نشتی آمپلی فایر آمپلی فایر Axon می تواند جریان نشت تولید شده توسط پالس قطبی قطبی را حذف کند، اما نه جریان نشتی تولید شده توسط یک سری از پالس های قطبی قطب های مختلف

7. A neuron has only one axon.
[ترجمه ترگمان]نورون فقط یک آکسون دارد
[ترجمه گوگل]یک نورون تنها یک آکسون دارد

8. ATP released from an axon was indeed triggering calcium influx into Schwann cells.
[ترجمه ترگمان]ATP آزاد شده از آکسون به راستی منجر به ورود کلسیم به سلول های Schwann شد
[ترجمه گوگل]ATP آزاد شده از یک آکسون در واقع موجب وارد شدن کلسیم به سلولهای Schwann شد

9. Furthermore the ENK-positive axon terminals were found to be synapsed with the unlabeled axon endings or dendrite.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یافت شده است که پایانه های آکسون مثبت به نام synapsed با انتهای آکسون و یا دندریت برچسب خورده می شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، پایانه های آکسون مثبت ENK نیز با انتهای آکسون بدون مارک یا دندریت هماهنگ می شوند

10. The axon then continues to grow, towed by an amoeboid structure at its tip.
[ترجمه ترگمان]سپس آکسون با یک ساختار amoeboid در نوک آن، به رشد خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]پس از آن آکسون همچنان رشد می کند، توسط ساختار آمیبوئیدی در نوک آن به تفکیک می شود

11. The special character of these cells is the striking arrangement of their nerve filament [axon], which arises from the cell body but also very often from any thick, protoplasmic expansion [dendrite].
[ترجمه ترگمان]ویژگی خاص این سلول ها آرایش قابل توجه رشته عصبی آن ها است [ آکسون ] که از بدن سلول برمی خیزد، اما اغلب از هر گونه توسعه ضخیم و protoplasmic (دندریت)است
[ترجمه گوگل]خصوصیت این سلول ها، تشخیص قابل توجهی از رشته های عصبی [axon] است که از بدن سلول ایجاد می شود، و همچنین اغلب از هر ضخامت، گسترش پالپپلاسمی [dendrite]

12. Repressible protein of axon growth mainly participated in regulating axon guidance, guiding axon growth and assisting construction of the precise neural network.
[ترجمه ترگمان]پروتیین Repressible از آکسون به طور عمده در تنظیم رهبری آکسون، هدایت رشد آکسون و کمک به ساخت شبکه عصبی دقیق مشارکت داشته است
[ترجمه گوگل]پروتئین قابل تحمل از رشد آکسون به طور عمده در تنظیم هدایت آکسون، هدایت رشد آکسون و کمک به ساخت شبکه دقیق عصبی شرکت می کند

13. Each nerve cell sends out an axon, a long fiber, to make contact with a target cell and build connections.
[ترجمه ترگمان]هر سلول عصبی آکسون، یک فیبر بلند را برای تماس با یک سلول هدف و ایجاد ارتباط به بیرون می فرستد
[ترجمه گوگل]هر سلول عصبی یک آکسون، فیبر طولانی را برای تماس با یک سلول هدف و ساخت اتصالات می فرستد

14. Neurotransmitter molecules are contained in tiny bags called vesicles inside the axon tip.
[ترجمه ترگمان]مولکول های neurotransmitter در کیسه های کوچک به نام کیسه های خون در نوک آکسون دیده می شوند
[ترجمه گوگل]مولکول های انتقال دهنده نوری در کیسه های کوچکی قرار می گیرند که حاوی وزیکول ها در داخل نوک آکسون هستند

15. The sodium is only able to pass into the membrane through sodium ion channels distributed along the axon.
[ترجمه ترگمان]سدیم تنها قادر است از طریق کانال های یونی که در امتداد آکسون پخش می شود، وارد غشا شود
[ترجمه گوگل]سدیم تنها قادر به عبور از غشاء از طریق کانال های یون سدیم توزیع شده در طول آکسون است

پیشنهاد کاربران

( برق - الکترونیک ) = در شبکه های عصبی، دیتای پردازش شده در بدنه سلول ( لایه ) ، از طریق آکسون که یک شاهراه اطلاعاتی است به خروجی انتقال می یابد؛ یا به منظور پردازش بیشتر وارد لایه بعدی می شود.

axon ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: آسه
تعریف: زایده یا رشتۀ عصبی استوانه‏ای بلندی که تکانۀ عصبی را از جسم یاخته‏ای در یک جهت به بیرون هدایت می‏کند

آسه یا اکسون ک رشته های منفرد و بلندی هستند ک پیام عصبی رو از جسم یاخته ایی نورون دریافت می کنن و تا انتهای خودشون یعنی ب پایانه اکسون هدایت می کنن و از اون قسمت ب یک یاخته ی دیگه منتقل می کنن


کلمات دیگر: