کلمه جو
صفحه اصلی

roving


معنی : غربت
معانی دیگر : فتیله ی پنبه (یا پشم یا ابریشم - در مرحله ی بعدی تبدیل به نخ می شود)

انگلیسی به فارسی

فتیلهی پنبه (یا پشم یا ابریشم - در مرحله‌ی بعدی تبدیل به نخ می‌شود)


روش تبدیل پنبه و غیره به فتیله


انگلیسی به انگلیسی

• act of wandering, act of roaming; rove, cotton or wool fiber that has been stretched and twisted prior to being spun into yarn
wandering aimlessly, roaming, meandering

دیکشنری تخصصی

[نساجی] نیمتاب - فتیله سازی - نیمچه نخ - فلایر - دستگاه نیمتاب - پیچیدن - دسته الیاف تابیده نشده
[پلیمر] دسته رشته نتابیده، پیچیدن، نیم تاب، مجموعه دسته های رشته های پیوسته بصورت دسته رشته پیچیده نشده یا نخهای پیچیده شده برای فرآیند رشته پیچی معمولاً به صورت نوار یا باند با تاب کم پیچیده می‏شوند.

مترادف و متضاد

غربت (اسم)
roam, foreign country, roving

جملات نمونه

1. a roving reporter
گزارشگر سیار

2. a man with roving eyes
مرد چشم چران

3. He spent most of his life roving the world in search of his fortune.
[ترجمه ترگمان]او بیش از همه عمرش را در جستجوی ثروت خود می گذراند
[ترجمه گوگل]او بیشتر اوقات زندگی خود را صرف جستجو برای ثروت خود کرد

4. She became a photographer, roving the world with her camera in her hand.
[ترجمه ترگمان]او عکاس شد و دنیا را با دوربین خود در دست گرفت
[ترجمه گوگل]او یک عکاس شد، با دوربینش در دستش به دنیا رفته بود

5. And now a live report from our roving reporter Martin Jackson.
[ترجمه ترگمان]و حالا یک گزارش زنده از گزارشگر our مارتین جکسون شنیده می شود
[ترجمه گوگل]و اکنون یک گزارش زنده از مارتین جکسون خبرنگار ما است

6. Patrick's roving lifestyle takes him between London and Los Angeles.
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی roving پاتریک او را بین لندن و لس آنجلس می گیرد
[ترجمه گوگل]شیوه زندگی رورتی پاتریک او را بین لندن و لس آنجلس می برد

7. Not cocky young men with roving eyes and a nice taste in girls.
[ترجمه ترگمان]مردان جوان مغرور با چشمانی سرگردان و سلیقه زیبا در میان دخترها
[ترجمه گوگل]مردان جوان نجیب زاده با چشمان رفته و طعم خوب در دختران

8. The key to improve roving quality lies in reducing weight unevenness and improving yarn evenness.
[ترجمه ترگمان]کلید بهبود کیفیت roving در کاهش یکنواختی وزن و افزایش یکنواختی الیاف قرار دارد
[ترجمه گوگل]کلید بهبود کیفیت رینگ در کاهش ناهمسانی وزن و بهبود وضوح نخ است

9. So take a piece of roving about 16 ins long and pull it apart longways so you have two 16ins long bits and tie a knot in the middle of one.
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک تکه از پرسه زدن در حدود ۱۶ نفر را بردارید و آن را از هم جدا کنید، بنابراین شما دوتا دختر ۱۶ تا bits دارید و در وسط یکی از آن ها گره خورده است
[ترجمه گوگل]بنابراین یک قطعه رولینگ را در حدود 16 سانتیمتر طول ببرید و آن را دور بزنید به طوری که شما دو بیت طولانی داشته باشید که 16 سانتیمتر باشد و یک وسط یک گره را بچسبانید

10. Brief to designation and practice of wool roving frame FB 4
[ترجمه ترگمان]شکل ۴ مختصر برای طراحی و تمرین کادر roving پشم
[ترجمه گوگل]خلاصه ای برای طراحی و عملیات چارچوب روکش پشم FB 4

11. Excessive stretch in roving due to improper function of builder mechanism in speed frame.
[ترجمه ترگمان]کشش بیش از حد در roving به دلیل عملکرد نامناسب مکانیسم سازنده در کادر سرعت
[ترجمه گوگل]کشش بیش از حد در چرخش به علت عملکرد نامناسب سازنده سازنده در قاب سرعت

12. We supply full range of fiberglass mat, roving, cloth, multi- axile fabrics, unsaturated resins etc.
[ترجمه ترگمان]ما طیف کامل فیبر فایبرگلاس، roving، پارچه، پارچه های multi، رزین unsaturated و غیره را تامین می کنیم
[ترجمه گوگل]ما طیف گسترده ای از پشم شیشه، نساجی، پارچه، پارچه های چند محوری، رزین های غیر اشباع و غیره عرضه می کنیم

13. Pockmarked Li and his bullies were roving about the place.
[ترجمه ترگمان]pockmarked و bullies در اطراف محل پرسه می زدند
[ترجمه گوگل]Pockmarked لی و قلدر خود را ربودن در مورد محل

14. The article introduces the status of FY 401 roving frame and the reformation of its parts.
[ترجمه ترگمان]این مقاله وضعیت سال مالی ۴۰۱ roving و اصلاح بخش های آن را معرفی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله وضعیت چارچوب FVI 401 را بازسازی و اصلاح قطعات آن را معرفی می کند

15. The roving Phronima sedentaria, a small crustacean, inhabits the hollowed-out bodies of dead barrel-shaped organisms called salps.
[ترجمه ترگمان]The Phronima، یک crustacean کوچک، در بدن توخالی از ارگانیسم های dead که به نام salps وجود دارد، زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]Phronima sedentaria، یک خرچنگ کوچک، ساکن در بدن توخالی از موجودات بشکه مرده مرده به نام salps

پیشنهاد کاربران

۱ - فتیله ی پنبه ( یا پشم یا ابریشم - در مرحله ی بعدی تبدیل به نخ می شود )
۲ - روش تبدیل پنبه و غیره به فتیله

کاموا

هرزه
Roving eyes چشمهای هرزه، کسی که چشم چرانی میکند

دسته های مجتمع از الیاف شیشه تابیده شده، فیتیله

گاه و بیگاه

پرسه زدن

رووینگ= سیار
roving camera= دروبین سیار

آواره شدن، نگاه در به در

roving ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: نیمچه نخ
تعریف: 1. مجموعه ای از الیاف که به صورت موازی و بدون تابیدن در کنار هم قرار می گیرند 2. ساختاری که از چند رشته لیف تقریباً نازک تشکیل شده و از محصولات میانی صنعت ریسندگی است


کلمات دیگر: