کلمه جو
صفحه اصلی

coexistence


معنی : همزیستی
معانی دیگر : همزیستی

انگلیسی به فارسی

هم‌زیستی، هم‌بودی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: coexistent (adj.)
• : تعریف: the act or condition of coexisting, esp. in a peaceful manner despite differences in values, customs, political systems, and the like.

• condition of existing at the same time; living together peacefully
coexistence is the state of existing together, usually peacefully.
side-by-side harmonious living

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] همزیستی
[بهداشت] همزیستی

مترادف و متضاد

happening or being at same time, place


همزیستی (اسم)
coexistence, symbiosis

Synonyms: accord, coetaneousness, coevality, coincidence, concurrence, conformity, conjunction, contemporaneousness, harmony, order, peace, simultaneousness, synchronicity


جملات نمونه

1. peaceful coexistence
همزیستی مسالمت آمیز

2. peaceful coexistence
همزیستی مسالمت آمیز

3. He also believed in coexistence with the West.
[ترجمه ترگمان]او همچنین به هم زیستی با غرب اعتقاد داشت
[ترجمه گوگل]او همچنین به همزیستی با غرب اعتقاد داشت

4. The two communities enjoyed a period of peaceful coexistence.
[ترجمه ترگمان]دو جامعه از یک دوره هم زیستی مسالمت آمیز بهره مند بودند
[ترجمه گوگل]دو جوامع از دوره همزیستی مسالمت آمیز برخوردار بودند

5. Long periods of enforced coexistence may include concessions or agreements and important, often fruitful, cultural exchange.
[ترجمه ترگمان]دوره های طولانی هم زیستی اجباری ممکن است شامل امتیازات یا توافقنامه ها و مهم، اغلب مثمر ثمر و فرهنگی باشد
[ترجمه گوگل]دوره های طولانی همزیستی اجباری ممکن است شامل امتیازات یا توافقنامه ها و تبادل فرهنگی مهم و غالبا پر بار باشد

6. The coexistence in Francia of Louis and Lothar as co- emperors was possible so long as Lothar remained unmarried.
[ترجمه ترگمان]هم زیستی در Francia لویی و لوتار اشمید، به عنوان یکی از امپراطوران، تا این هنگام ممکن بود که کریستوف کلمب مجرد باقی بماند
[ترجمه گوگل]همزیستی در فرانسیس لوئیس و لوتار به عنوان امپراطوران تا زمانی که لاتار باقی نماند، امکان پذیر بود

7. Rational persuasion is thus the foundation of peaceful coexistence.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ترغیب عقلانی، بنیان هم زیستی مسالمت آمیز است
[ترجمه گوگل]در نتیجه، انگیزه منطقی پایه و اساس همزیستی مسالمت آمیز است

8. Zionism always stood for peaceful coexistence with other people native to the land.
[ترجمه ترگمان]صهیونیسم همیشه برای هم زیستی مسالمت آمیز با افراد دیگر بومی این سرزمین بوده است
[ترجمه گوگل]صهیونیسم همواره برای همزیستی مسالمت آمیز با دیگر افراد بومی در سرزمین ایستاد

9. But long - term coexistence is to have a little business mentality.
[ترجمه ترگمان]اما هم زیستی بلند مدت باید ذهنیت تجاری کمی داشته باشد
[ترجمه گوگل]اما همزیستی طولانی مدت این است که ذهنیت کسب و کار کمی داشته باشد

10. The third is the coexistence of armed resistance and capitulation in China.
[ترجمه ترگمان]سوم هم زیستی مقاومت مسلحانه و تسلیم در چین است
[ترجمه گوگل]سومین همدستی مقاومت مسلحانه و سرکوب در چین است

11. There's a coexistence between the gas phase and the liquid phase. And what does it mean for A liquid to be coexistent with A in the gas phase?
[ترجمه ترگمان]بین فاز گازی و فاز مایع هم زیستی وجود دارد و در فاز گازی چه معنایی برای یک مایع وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]همزیستی بین فاز گاز و فاز مایع وجود دارد و برای مایع مایع با A در فاز گاز چیست؟

12. Memory is heel, lonesome is dent, I a person coexistence.
[ترجمه ترگمان]حافظه، پاشنه، تنهایی، فرو رفتگی است، من یک نفر زندگی می کنم
[ترجمه گوگل]حافظه پاشنه است، یکنواختی دندانه است، من یک همزیستی شخصی هستم

13. On the basis of the five principles for peaceful coexistence there can be reasonable dialogue between any two governments.
[ترجمه ترگمان]براساس پنج اصل هم زیستی مسالمت آمیز، می توان گفت و گو بین هر دو دولت وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]بر پایه پنج اصل همزیستی صلح آمیز، می تواند گفتگو های معقول میان هر دو دولت باشد

14. Uniplex says it will provide application programming interfaces and gateways between onGO and its existing software to insure migration and coexistence.
[ترجمه ترگمان]Uniplex می گوید که به منظور تضمین مهاجرت و هم زیستی، واسط های برنامه نویسی برای برنامه های کاربردی و دروازه های موجود بین onGO و نرم افزارهای موجود فراهم خواهد کرد
[ترجمه گوگل]Uniplex می گوید که اینترفیس ها و دروازه های برنامه نویسی کاربردی بین onGO و نرم افزار موجود خود را برای مهاجرت و همزیستی بیمه می کند

پیشنهاد کاربران

همزیستی

سازگاری

مشارکت

تعایش

توامانی

coexistence ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: همزیستی
تعریف: توافق ضمنی بین دو یا چند کشور آشتی‏ناپذیر برای اجتناب از جنگ


کلمات دیگر: