سفیدسازی، سفیدکنی، سفید شدگی، یکجور ماهی سفید
whitening
سفیدسازی، سفیدکنی، سفید شدگی، یکجور ماهی سفید
انگلیسی به فارسی
سفیدسازی، سفیدکنی
سفید شدگی
مادهی سفید کننده
سفید کردن، سفید شدن
انگلیسی به انگلیسی
• process of turning white or making something white, bleaching
making something white
making something white
دیکشنری تخصصی
[پلیمر] سفید شدن
جملات نمونه
1. Her knuckles whitened as she gripped the gun.
[ترجمه ترگمان]همان طور که تفنگش را گرفته بود، knuckles سفید شده بود
[ترجمه گوگل]اسلحه های او را سفید کرد
[ترجمه گوگل]اسلحه های او را سفید کرد
2. Snow had whitened the tops of the trees.
[ترجمه ترگمان]برف نوک درختان را سفید کرده بود
[ترجمه گوگل]برف سفید ترین قسمتهای درختان را داشت
[ترجمه گوگل]برف سفید ترین قسمتهای درختان را داشت
3. I must whiten my tennis shoes.
[ترجمه ترگمان]من باید کفش های تنیس ام رو سفید کنم
[ترجمه گوگل]من باید کفش های تنیس خود را سفید کنم
[ترجمه گوگل]من باید کفش های تنیس خود را سفید کنم
4. Her knuckles whiten as she clenches her hands harder.
[ترجمه ترگمان]همچنان که به دست هایش فشار می اورد، انگشتانش سفید شد
[ترجمه گوگل]دست های او را خیس می کند، زیرا دست هایش را سخت تر می کند
[ترجمه گوگل]دست های او را خیس می کند، زیرا دست هایش را سخت تر می کند
5. This stuff is supposed to whiten your teeth.
[ترجمه ترگمان] این چیزا قرار بود دندونات رو سفید کنه
[ترجمه گوگل]این مسائل قرار است دندان هایتان را سفید کنند
[ترجمه گوگل]این مسائل قرار است دندان هایتان را سفید کنند
6. Her hair had whitened over the years.
[ترجمه ترگمان]موهایش را سال ها سفید کرده بود
[ترجمه گوگل]موهایش در طول سالها سفید شده بود
[ترجمه گوگل]موهایش در طول سالها سفید شده بود
7. Her face whitened when she heard the news.
[ترجمه ترگمان]وقتی اخبار را شنید چهره اش سرخ شد
[ترجمه گوگل]وقتی چشمانش را شنید، صورتش سفید شد
[ترجمه گوگل]وقتی چشمانش را شنید، صورتش سفید شد
8. He gripped the wheel until his knuckles whitened.
[ترجمه ترگمان]فرمان داد تا knuckles سفید شد
[ترجمه گوگل]او چرخ را گرفته تا کمربند خود را سفید کند
[ترجمه گوگل]او چرخ را گرفته تا کمربند خود را سفید کند
9. She's had her nicotine-stained teeth whitened.
[ترجمه ترگمان]اون دندون های nicotine رنگش سفید شده بود
[ترجمه گوگل]او دندان های رنگارنگ نیکوتین خود را سفید کرده بود
[ترجمه گوگل]او دندان های رنگارنگ نیکوتین خود را سفید کرده بود
10. Outside, a light snow had begun to fall, whitening the streets with downy flakes.
[ترجمه ترگمان]بیرون، برف سبکی شروع به باریدن کرده بود
[ترجمه گوگل]در خارج از آن، یک برف نور شروع به سقوط کرد، خیابان ها را با لکه های نازک سفید کرد
[ترجمه گوگل]در خارج از آن، یک برف نور شروع به سقوط کرد، خیابان ها را با لکه های نازک سفید کرد
11. His knuckles whitened as he gripped the microphone.
[ترجمه ترگمان]همچنان که میکروفون را در دست گرفته بود، knuckles سفید شده بود
[ترجمه گوگل]دستان او را سفید کرد تا او میکروفون را بگیرد
[ترجمه گوگل]دستان او را سفید کرد تا او میکروفون را بگیرد
12. She watched her bare toe rub against the whitened concrete of the balcony.
[ترجمه ترگمان]با انگشت پای برهنه او را که روی بتون سفید ایوان نشسته بود نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او تماشای پا خود را برهنه در برابر بتن سفید از بالکن
[ترجمه گوگل]او تماشای پا خود را برهنه در برابر بتن سفید از بالکن
13. One man now sports a mohawk whitened with peroxide.
[ترجمه ترگمان]حالا یک مرد با mohawk peroxide سفید شده
[ترجمه گوگل]یک مرد در حال حاضر ورزش mohawk whitened با پراکسید
[ترجمه گوگل]یک مرد در حال حاضر ورزش mohawk whitened با پراکسید
14. Makeup began to whiten his lapels like droppings on a statue.
[ترجمه ترگمان]آرایش برای سفید کردن پالتویش مانند droppings روی یک مجسمه شروع شد
[ترجمه گوگل]آرایشی شروع به سفید کردن لاله هایش کرد، مانند افتادن روی یک مجسمه
[ترجمه گوگل]آرایشی شروع به سفید کردن لاله هایش کرد، مانند افتادن روی یک مجسمه
پیشنهاد کاربران
سفید کننده ترجمه بهتریه
گِل سفید
کلمات دیگر: