1. Excretion is one of several activities common to both plants and animals.
[ترجمه ترگمان]excretion یکی از چندین فعالیت مشترک در هر دو گیاه و حیوان است
[ترجمه گوگل]تخلیه یکی از فعالیت های متداول برای گیاهان و حیوانات است
2. Thiazides may cause a slight increase in magnesium excretion.
[ترجمه ترگمان]Thiazides ممکن است موجب افزایش کمی در دفع منیزیم شوند
[ترجمه گوگل]تیازید ممکن است سبب افزایش اندک دفع منیزیم شود
3. Acidemia tends to decrease potassium excretion, and alkalemia tends to increase potassium excretion.
[ترجمه ترگمان]Acidemia تمایل به کاهش دفع پتاسیم دارد و alkalemia تمایل دارد دفع پتاسیم را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]اسکیدیم باعث کاهش دفع پتاسیم می شود و آلکالمی به افزایش دفع پتاسیم منجر می شود
4. Significant excretion of solute-free water can not occur unless significant amounts of solute and water reach this point.
[ترجمه ترگمان]دفع عمده آب حل شونده نمی تواند اتفاق بیفتد مگر این که مقادیر قابل توجهی از حل شونده و آب به این نقطه برسد
[ترجمه گوگل]دفع قابل توجهی از آب بدون رقیق نمی تواند رخ دهد مگر اینکه مقادیر قابل توجهی از محلول و آب به این نقطه برسد
5. They also promote sodium excretion and induce a mild volume contraction.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین دفع سدیم را ترویج می دهند و انقباض خفیف حجم را القا می کنند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین دفع سدیم را افزایش می دهند و موجب کاهش انقباض حجمی می شوند
6. The fractional excretion of magnesium rises as glomerular filtration rate falls.
[ترجمه ترگمان]دفع کسری منیزیم به عنوان نرخ تصفیه glomerular افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]دفع منیزیم منیزیم به دلیل کاهش میزان فیلتراسیون گلومرولی افزایش می یابد
7. And might add thoughtfully, if excretion depends upon metabolism in the liver, I wonder what's happening there.
[ترجمه ترگمان]و شاید به فکر سوخت و سوخت روی کبد باشد، نمی دانم چه اتفاقی دارد می افتد
[ترجمه گوگل]و ممکن است به طور ذهنی اضافه کنید، اگر دفع آن به متابولیسم کبد بستگی دارد، من تعجب می کنم که در آن چه اتفاق می افتد
8. Sulphate reducing bacteria were never detected, and methane excretion was not affected by sulphate feeding.
[ترجمه ترگمان]sulphate که باکتری را کاهش داد هرگز تشخیص داده نشد و دفع متان تحت تاثیر تغذیه سولفات قرار نگرفت
[ترجمه گوگل]باکتری های کاهش دهنده سولفات هرگز تشخیص داده نشد و دفع متان توسط تغذیه سولفات تأثیری نداشت
9. For a subject in balance, sodium excretion equals sodium intake.
[ترجمه ترگمان]برای یک سوژه در تعادل، دفع سدیم با جذب سدیم برابر است
[ترجمه گوگل]برای یک موضوع در تعادل، دفع سدیم برابر با مصرف سدیم است
10. Abnormalities it, urinary but not intestinal excretion of uric acid may produce clinically recognizable disorders of urate metabolism.
[ترجمه ترگمان]دفع آن، ادرار، اما دفع روده ای اسید اوره ممکن است اختلالات قابل تشخیصی را از متابولیسم urate تولید کند
[ترجمه گوگل]اختلالات آن، دفع ادرار، اما نه روده، اسید اوریک ممکن است باعث اختلالات شناخته شده بالینی متابولیسم اورات شود
11. Treatment includes augmentation of sodium excretion with diuretics and water administration.
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن دفع سدیم با دیورتیک ها و مدیریت آب، شامل افزایش دفع سدیم است
[ترجمه گوگل]درمان شامل افزایش دفع سدیم با دیورتیک ها و مصرف آب است
12. The excretion of mercury by the kidney generally forms the basis for measurement of exposure.
[ترجمه ترگمان]دفع جیوه توسط کلیه، اساس اندازه گیری نوردهی را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]دفع جیوه توسط کلیه به طور کلی پایه ای برای اندازه گیری قرار گرفتن در معرض است
13. Measurement of the albumin excretion rate requires an accurately timed collection of urine, which is difficult in routine clinical practice.
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری میزان ترشح آلبومین به یک مجموعه زمان بندی دقیق از ادرار نیاز دارد که در روال معمول بالینی بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]اندازه گیری میزان دفع آلبومین نیاز به جمع آوری دقیق از زمان ادرار دارد که در عملیات روتین دشوار است
14. A 24-hour urine specimen should be collected to determine creatinine clearance, and protein and uric acid excretion.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه آزمایش ۲۴ ساعته باید برای مشخص کردن پاک سازی creatinine، و ترشح اسید و دفع اسید uric جمع آوری شود
[ترجمه گوگل]یک نمونه ی ادرار 24 ساعته باید برای تعیین کریریتینین و دفع اسید اوریک و پروتئین استفاده شود