معنی : تمایل، خط، رگ، رگه، ورقه، نوار یا رگه نواری، خط خط کردن، گستردن، دراز کردن، بسرعت حرکت کردن
معانی دیگر : راه راه (که معمولا از نظر رنگ یا بافت یا پشم و غیره با زمینه فرق دارد)، نواره، شعاع نور، آذرخش، صاعقه، برق، درخشش، رخشش، (در سنگ های معدنی) رگه، لایه، چینه، (به ویژه در گوشت) رگه ی چربی، لایه ی چربی، قشر، خصلت، ویژگی، گرایش، دوره، سلسله، زنجیر، سری، راه راه کردن یا شدن، دارای نواره ی رنگی کردن یا شدن، رگه دار کردن یا شدن، شتابیدن، تند رفتن، با سرعت حرکت کردن، مثل برق رفتن، (ترکیزه شناسی) مایه ی کشت شده، کشت مایه، (کان شناسی) رنگ رده، (امریکا - عامیانه) لخت و پتی در انظار دویدن (معمولا برای شوخی یا به خاطر مستی و غیره)، عریان گردی کردن، میل، سپیده دم