کلمه جو
صفحه اصلی

applicator


معنی : اعمال کننده، درخواست کننده
معانی دیگر : دستگاه (برای به کار بردن دارو یا رنگ و غیره)، اسباب، وسیله، افشانه، به کار برنده، استعمال کننده، کاربر

انگلیسی به فارسی

درخواست‌کننده، اعمال‌کننده


اپلیکاتور، اعمال کننده، درخواست کننده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a device used to apply a substance to something.

• device used to apply substances; one who applies

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] اپلیکاتور

مترادف و متضاد

اعمال کننده (اسم)
applier, applicator

درخواست کننده (اسم)
applicator

جملات نمونه

1. the eyedrop and its applicator cost 100 tumans
قیمت قطره ی چشم و قطره چکان آن صد تومان است.

2. The applicator makes the glue easy to use.
[ترجمه آیدا] اپلیکاتور استفاده از چسب را آسان می کند
[ترجمه ترگمان]The چسب را آسان می کند
[ترجمه گوگل]اپلیکاتور چسب را آسان می کند

3. Use the applicator provided to spread the glue.
[ترجمه ترگمان]از the تهیه شده برای پخش چسب استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از لیپوپروتئین برای پخش چسب استفاده کنید

4. Please use the sponge applicator provided.
[ترجمه ترگمان]لطفا از the applicator provided استفاده کنید
[ترجمه گوگل]لطفا از اپلیکاتور اسفنجی استفاده کنید

5. A specially designed applicator was supplied,(sentence dictionary) which minimised damage to local tissue.
[ترجمه ترگمان]یک applicator طراحی شده به طور خاص مورد استفاده قرار گرفت، (واژه نامه محکومیت)که به حداقل رساندن آسیب به بافت محلی آسیب رساند
[ترجمه گوگل]یک وسیله خاص طراحی شده (فرهنگ لغت جمله) تهیه شد که آسیب به بافت محلی را به حداقل رساند

6. Use the applicator to apply cream to the affected area.
[ترجمه ترگمان]از the برای استفاده از کرم به منطقه آسیب دیده استفاده کنید
[ترجمه گوگل]برای اعمال کرم به منطقه آسیب دیده از اپلیکاتور استفاده کنید

7. Wash applicator and your hands with soap and warm water.
[ترجمه ترگمان]applicator و دستان خود را با آب و آب گرم بشویید
[ترجمه گوگل]آبپاش را بشویید و دستان خود را با صابون و آب گرم بگیرید

8. The accompanying drawing diagrammatically illustrate an applicator for use with compositions of the present invention.
[ترجمه ترگمان]The accompanying یک applicator برای استفاده با ترکیبات اختراع موجود را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در ضمن همراه با تصویر، یک اپلیکاتور برای استفاده با ترکیبات این اختراع نشان داده شده است

9. The machine is consisted of big drum, applicator rolls, scraper and automatic control system.
[ترجمه ترگمان]ماشین شامل طبل بزرگ، رول applicator، scraper و سیستم کنترل خودکار است
[ترجمه گوگل]این دستگاه شامل درام بزرگ، رول اعمال کننده، اسکرابر و سیستم کنترل اتوماتیک است

10. Using a clean terry towel or microfiber applicator pad or towel, apply a quarter size amount of product. . .
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک حوله و یا حوله microfiber تمیز، مقدار زیادی محصول را به کار ببرید
[ترجمه گوگل]با استفاده از حوله تار و تمیز یا میکرو فیبر پد یا حوله، مقدار یک چهارم اندازه محصول را اعمال کنید

11. This article mainly focus on the research of applicator of gable top beverage filler.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور عمده بر روی تحقیق بر روی applicator بالای پرکننده به عنوان \"پرکننده\" تمرکز دارد
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور عمده بر روی تحقیق از applicator پرکننده نوشیدنی بالا Gable تمرکز دارد

12. The probe tip of the applicator is placed behind the patient's ear near the mastoid bone.
[ترجمه ترگمان]نوک probe of پشت گوش بیمار در نزدیکی استخوان mastoid قرار داده می شود
[ترجمه گوگل]نوک پروب اپلیکاتور در پشت گوش بیمار در نزدیکی استخوان مشتی قرار می گیرد

13. The effect of type of sizing applicator is insignificant.
[ترجمه ترگمان]تاثیر نوع اندازه گیری اندازه سطحی ناچیز است
[ترجمه گوگل]اثر نوع اپلیکاتور اندازه گیری ناچیز است

14. Place the sag index applicator at one end of the glass panel, with a palette knife, lay down a small pool of paint just in front of it. The pool should cover the full width of the applicator blade.
[ترجمه ترگمان]شاخص شل applicator را در یک طرف قاب شیشه ای قرار دهید، با یک کاردک پالت، یک استخر کوچک از رنگ درست جلوی آن قرار داده شود این استخر باید عرض کامل تیغه applicator را پوشش دهد
[ترجمه گوگل]یک اپلیکاتور سقوط شاخص را در یک انتهای پانل شیشه قرار دهید، با یک چاقوی پالت، یک قسمت کوچک از رنگ فقط در مقابل آن قرار دهید استخر باید عرض کامل تیغ اعمال را پوشش دهد

15. Applicator types and emitting characters significantly affected the thermal damage regions during laser - induced interstitial thermotherapy.
[ترجمه ترگمان]انواع applicator و emitting به طور قابل توجهی بر مناطق آسیب حرارتی در طول thermotherapy که توسط لیزر در نظر گرفته شده اند تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]انواع حرارتی و اشعه ایکس اپلیکاتورها به طور قابل توجهی در ناحیه آسیب های حرارتی در طی ترموتراپی بینابینی ناشی از لیزر تاثیر می گذارند

The eyedrop and its applicator cost 100 tumans.

قیمت قطره‌ی چشم و قطره چکان آن صد تومان است.


پیشنهاد کاربران

قلم مو

مصرف کننده

قطره چکام

applicator ( علوم دارویی )
واژه مصوب: داروگذار
تعریف: ابزاری که از آن برای گذاشتن دارو در موضعی خاص استفاده می کنند


کلمات دیگر: