1. conception is the union of spermatozoid and ovum
گشن (لقاح) عبارت است از آمیزش اسپرماتوزئید و تخمک.
2. his conception of the ideal life
پنداشت او درباره ی زندگی دلخواه
3. i have no conception of what will happen
تصوری از آنچه که روی خواهد داد ندارم.
4. the plan of attack was good in its conception but badly executed
طرح اولیه ی نقشه ی حمله خوب بود ولی بد اجرا شد.
5. I have no conception of what you mean.
[ترجمه ترگمان]من هیچ تصوری از منظور شما ندارم
[ترجمه گوگل]من هیچ مفهومی از آنچه شما به آن معنی ندارید ندارم
6. The plan, brilliant in its conception, failed because of inadequate preparation.
[ترجمه ترگمان]این طرح، که در مفهوم آن درخشان بود، به سبب آمادگی ناکافی، شکست خورد
[ترجمه گوگل]طرح، درخشان در درک آن، به دلیل آماده سازی ناکافی، شکست خورده است
7. He has no conception of how difficult life is if you're unemployed.
[ترجمه ترگمان]او هیچ تصوری از این که زندگی تا چه اندازه دشوار است، ندارد
[ترجمه گوگل]او هیچ تصوری از اینکه چقدر زندگی دشوار است اگر شما بیکار هستید
8. He's got a pretty strange conception of friendship.
[ترجمه ترگمان]تصوری عجیب و غریب از دوستی دارد
[ترجمه گوگل]او یک تصور کاملا عجیب و غریب از دوستی است
9. We now have a clearer conception of the problem.
[ترجمه ترگمان]ما الان یه مفهوم واضح از مشکل داریم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، تصور واضحتری از این مسئله وجود دارد
10. Conception occurs when a single sperm fuses with an egg.
[ترجمه ترگمان]Conception زمانی اتفاق می افتد که یک اسپرم یک اسپرم با یک تخم مرغ ترکیب شود
[ترجمه گوگل]مفهوم زمانی رخ می دهد که یک اسپرم تنها با یک تخم مرغ متصل شود
11. She has a conception of people as being basically good.
[ترجمه ترگمان]او تصوری از مردم دارد که اساسا خوب هستند
[ترجمه گوگل]او مفهومی از مردم را به عنوان اساسا خوب است
12. His work is strikingly fresh in conception.
[ترجمه ترگمان]کار او کاملا تازه است
[ترجمه گوگل]کار او به طور قابل ملاحظه ای تازه در مفهوم است
13. They have no conception of what women really feel and want.
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ تصوری از آنچه که زنان واقعا احساس می کنند ندارند و می خواهند
[ترجمه گوگل]آنها هیچ تصوری از آنچه زنان واقعا احساس می کنند و نمی خواهند
14. The plan was brilliant in its conception but failed because of lack of money.
[ترجمه ترگمان]این طرح در مفهوم آن درخشان بود اما به دلیل کمبود پول شکست خورد
[ترجمه گوگل]طرح درخشان درخشان بود اما به دلیل کمبود پول شکست خورد
15. I have no conception of what he means.
[ترجمه ترگمان]من هیچ تصوری از منظور او ندارم
[ترجمه گوگل]من هیچ تصوری از آنچه که به معنای آن نیست، ندارم
16. You have no conception of what her life is like.
[ترجمه فیضی.A] شما از اینکه زندگی او چه شکلی است، تصوری ندارید.
[ترجمه ترگمان]تو هیچ تصوری از زندگی اون نداری
[ترجمه گوگل]شما تصور نمی کنید که زندگی اش چطور است