کلمه جو
صفحه اصلی

hygienic


معنی : بهداشتی
معانی دیگر : صحی، تمیز، پاکیزه
hygienic(al)
بهداشتی، وابسته به علم بهداشت

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: hygienically (adv.)
• : تعریف: of health or hygiene, or contributing to health or sanitation.
مترادف: clean, sanitary
متضاد: unhygienic
مشابه: aseptic, healthy, prophylactic, salubrious, salutary, sterile, wholesome

- The army surgeons were not able to operate under hygienic conditions and infection was often the result.
[ترجمه ترگمان] جراحان ارتش قادر نبودند تحت شرایط بهداشتی عمل کنند و عفونت اغلب نتیجه آن بود
[ترجمه گوگل] جراحان ارتش قادر به تحت شرایط بهداشتی نبودند و اغلب نتیجه عفونت بودند

• of or pertaining to hygiene; conducive to health and cleanliness, sanitary, clean
something that is hygienic is clean and unlikely to cause illness.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] بهداشتی

مترادف و متضاد

بهداشتی (صفت)
hygienic, sanitary, sanitarian

clean


Synonyms: aseptic, disinfected, germ-free, good, healthful, healthy, pure, salubrious, salutary, salutiferous, sanitary, sterile, uncontaminated, uninfected, wholesome


Antonyms: contaminated, dirty, diseased, filthy, foul, infected, unclean, unpure, unsanitary, unsterile


جملات نمونه

1. hygienic rules
دستورات بهداشتی

2. Sawdust was used as a hygienic floor covering.
[ترجمه ترگمان]خاک و خاک به عنوان یک زمین بهداشتی مورد استفاده قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]خاک اره به عنوان پوشش کف بهداشتی استفاده می شود

3. An inspector ensures that food is prepared in hygienic conditions.
[ترجمه ترگمان]یک بازرس اطمینان می دهد که غذا در شرایط بهداشتی تهیه می شود
[ترجمه گوگل]بازرس تضمین می کند که غذا در شرایط بهداشتی آماده شده است

4. The kitchen didn't look very hygienic.
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه خیلی بهداشتی به نظر نمی رسید
[ترجمه گوگل]آشپزخانه به نظر خیلی بهداشتی نبود

5. Food must be prepared in hygienic conditions.
[ترجمه ترگمان]غذا باید در شرایط بهداشتی تهیه شود
[ترجمه گوگل]غذا باید در شرایط بهداشتی آماده شود

6. Meat products must always be kept in hygienic conditions.
[ترجمه ترگمان]محصولات گوشتی باید همیشه در شرایط بهداشتی نگهداری شوند
[ترجمه گوگل]محصولات گوشت همیشه باید در شرایط بهداشتی حفظ شود

7. Rothenbuhler's experiments on the hygienic behaviour of bees provides a very clear example of the genetic control of behaviour.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها Rothenbuhler بر روی رفتار بهداشتی زنبورها مثال بسیار روشنی از کنترل ژنتیکی رفتار ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]آزمایشات Rothenbuhler در مورد رفتار بهداشتی زنبورها یک نمونه بسیار واضح از کنترل ژنتیکی رفتار است

8. Hygienic conditions are poor at hospitals in the war zone.
[ترجمه ترگمان]شرایط Hygienic در بیمارستان ها در منطقه جنگی ضعیف است
[ترجمه گوگل]شرایط بهداشتی در بیمارستان ها در منطقه جنگی ضعیف است

9. The procedure is hygienic in the sense that only the nuclei travel through the tube.
[ترجمه ترگمان]این روش در این معنی است که هسته تنها از طریق لوله عبور می کند
[ترجمه گوگل]این روش بهداشتی است به این معنی که تنها هسته ها از طریق لوله عبور می کنند

10. The hygienic bee performs two acts.
[ترجمه ترگمان]زنبور عسل دو عمل انجام می دهد
[ترجمه گوگل]زنبور بهداشتی دو عمل انجام می دهد

11. Result: not only is disposal much more hygienic than other methods, but it's also cheaper.
[ترجمه ترگمان]نتیجه: نه تنها بسیار بهداشتی تر از روش های دیگر است، بلکه بسیار ارزان تر هم هست
[ترجمه گوگل]نتیجه نه تنها دفع بسیار بهداشتی تر از سایر روش ها است، بلکه ارزان تر نیز می باشد

12. Rothenbuhler thought that hygienic behaviour might be controlled by two recessive genes.
[ترجمه ترگمان]Rothenbuhler معتقد بود که رفتار بهداشتی ممکن است توسط دو ژن مغلوب کنترل شود
[ترجمه گوگل]Rothenbuhler فکر می کرد که رفتار بهداشتی ممکن است توسط دو ژن کاهش یافته کنترل شود

13. This survey shows that the emotional, social, and hygienic effects of urinary incontinence remain considerable.
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی نشان می دهد که تاثیرات عاطفی، اجتماعی و بهداشتی بی اختیاری ادراری همچنان قابل توجه هستند
[ترجمه گوگل]این بررسی نشان می دهد که اثرات عاطفی، اجتماعی و بهداشتی بی اختیاری ادرار همچنان قابل توجه است

14. Unsmiling, hygienic, and butch.
[ترجمه ترگمان]Unsmiling، بهداشتی و butch
[ترجمه گوگل]غافلگیر کننده، بهداشتی، و بچ

پیشنهاد کاربران

بهداشتی

e. g It isn't hygienic to let the cat sit on the dining table
این از نظر بهداشتی درست نیس که بذاریم گربه رو میز غذاخوری بشینه


کلمات دیگر: