کلمه جو
صفحه اصلی

cop


معنی : پاسبان، پلیس
معانی دیگر : (محلی) سرتپه، نوک تپه، ستیغ، (خودمانی) پاسبان، مامور، (خودمانی) به چنگ آوردن، کش رفتن، به دست آوردن، خریدن (مواد مخدر)

انگلیسی به فارسی

پلیس، پاسبان


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cops, copping, copped
عبارات: cop a plea, cop out
(1) تعریف: (informal) to steal.
مشابه: bull, purloin

(2) تعریف: to catch or seize.
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a police officer.
اسم ( noun )
• : تعریف: a cone-shaped mass of thread wound on a spindle.

• police officer
catch; steal; plead guilty
a cop is a policeman or policewoman; an informal word.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] کپ اصطلاح مستعمل در انگلیسی برای رأس یک تپه و نیز تپه کوچک با قله گرد.
[بهداشت] قرصهای خوراکی پیشگیری از بارداری - contraception oral pill

مترادف و متضاد

پاسبان (اسم)
peon, guard, bobby, constable, policeman, cop, police, gendarme, police patrol

پلیس (اسم)
bobby, cop, peeler, gendarme

policeperson


Synonyms: deputy, flatfoot, fuzz, lawman, officer of the law, patrolman, patrolwoman, peace officer, policeman, police officer, policewoman, sheriff, the man


جملات نمونه

1. cop a plea
(امریکا - خودمانی) به جرم خود اقرار کردن (به ویژه برای بهره مندی از تخفیف مجازات)

2. cop it
(انگلیس - خودمانی) مورد مواخذه یا مجازات قرار گرفتن

3. cop out
(خودمانی) 1- (نزد پلیس) اعتراف کردن (و دیگری را لو دادن) 2- قول شکنی کردن،زه زدن،شانه خالی کردن،(به وعده) وفا نکردن 3-تسلیم شدن یا کردن،ول کردن،دست کشیدن،لنگ انداختن

4. a cop who is on the take
پاسبانی که درآمد نامشروع دارد

5. to cop a prize
جایزه گرفتن

6. a bent cop
پلیس حق و حساب بگیر

7. a fair cop
(انگلیس) بازداشت قانونی (سزاوار)

8. her father is a cop
پدر او پاسبان است.

9. Cop that, would you - I can't carry both myself.
[ترجمه ترگمان]پلیس این کارو میکنه من نمیتونم هر دو رو خودم حمل کنم
[ترجمه گوگل]من این را می خواهم - نمی توانم هر دو خودم را حمل کنم

10. Sam was slung into jail for punching a cop.
[ترجمه ترگمان]سام به خاطر مشت زدن به پلیس به زندان افتاده بود
[ترجمه گوگل]سام برای مشت زدن پلیس به زندان افتاده بود

11. Cop hold of the other end, will you?
[ترجمه ترگمان]یه پلیس دیگه مونده، میشه؟
[ترجمه گوگل]از انتهای دیگر نگه دارید، آیا می خواهید؟

12. You'll cop it when Mum finds out!
[ترجمه ترگمان]وقتی مامان بفهمه بهش زنگ می زنی!
[ترجمه گوگل]هنگامی که مؤنث پیدا می کند، شما آن را می گیرید!

13. The cop said he'd have to write me up for not stopping at the red light.
[ترجمه Mahdi] پلیس گفت:که او مرا برای توقف نکردن در چراغ قرمز باید جریمه می کرد
[ترجمه 😎] پلیس گفت که باید برای جلوگیری ، از چراغ قرمز توقف کند
[ترجمه ترگمان]پلیس گفت که باید برای جلوگیری از چراغ قرمز توقف کند
[ترجمه گوگل]پلیس می گوید که باید برای نوشتن در نور قرمز متوقف شود

14. The cop stopped him and tossed him.
[ترجمه ترگمان]پلیس جلوش رو گرفت و پرتش کرد
[ترجمه گوگل]پلیس او را متوقف کرد و او را پرت کرد

15. Here, cop hold of the screwdriver while I try the hammer.
[ترجمه ترگمان]بیا، آچار پیچ گوشتی رو بگیر تا من چکش رو امتحان کنم
[ترجمه گوگل]در اینجا پلیس پیچ گوشتی را نگه می دارد در حالی که من چکش را امتحان می کنم

16. I'm a cop - getting shot at goes with the territory.
[ترجمه ترگمان] من یه پلیس هستم که داره به قلمرو خودش شلیک می کنه
[ترجمه گوگل]من یک پلیس هستم - گرفتن عکس در خاک می رود

17. They say he's not much cop as a coach.
[ترجمه ترگمان]اونا میگن اون پلیس خوبی نیست
[ترجمه گوگل]آنها می گویند او پلیس نیست به عنوان یک مربی

18. You'll really cop it if your parents find out you've been stealing.
[ترجمه ترگمان]اگه پدر و مادرت بفهمن که تو دزدی
[ترجمه گوگل]اگر پدر و مادرتان متوجه شوند که شما دزدیدید، واقعا از آن استفاده می کنید

Her father is a cop.

پدر او پاسبان است.


to cop a prize

جایزه گرفتن


They copped the best seats.

آن‌ها بهترین صندلی‌ها را اشغال کردند.


Somebody copped my book.

یک کسی کتاب مرا بلند کرد.


اصطلاحات

cop a plea

(امریکا - عامیانه) به جرم خود اقرار کردن (به ویژه برای بهره‌مندی از تخفیف مجازات)


cop it

(انگلیس - عامیانه) مورد مؤاخذه یا مجازات قرار گرفتن


cop out

(عامیانه) 1- (نزد پلیس) اعتراف کردن (و دیگری را لو دادن) 2- قول‌شکنی کردن، زه زدن، شانه خالی کردن، (به وعده) وفا نکردن 3-تسلیم شدن یا کردن، ول کردن، دست کشیدن، لنگ انداختن


پیشنهاد کاربران

پلیس
اختصار کلمه copper به معنی " مسی"
که اشاره به جنس نشان نیروی پلیس آمریکا دارد


کلمات دیگر: