کلمه جو
صفحه اصلی

torpedo


معنی : اژدر، ماهی برق، با اژدر خراب کردن
معانی دیگر : (با اژدر) غرق یا نابود کردن، (مجازی) از بین بردن، تباه کردن، نقش برآب کردن، ترقه ی پرتابی (ترقه ای که با تصادم به جای سخت منفجر می شود)، رجوع شود به: electric ray، (در چاه های نفت) مین، (امریکا - خودمانی) چاقوکش مزدور، تبهکار مزدور

انگلیسی به فارسی

اژدر، ماهی برق، با اژدر خراب کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: torpedoes
(1) تعریف: a long, cylindrical, self-propelled explosive missile that can be launched against ships from above or under water.

(2) تعریف: any of various devices designed to explode underwater, esp. a submarine mine.

(3) تعریف: any of several fishes related to skates and rays that give an electric shock on contact.

(4) تعریف: (slang) a hired gunman; assassin.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: torpedoes, torpedoing, torpedoed
مشتقات: torpedolike (adj.)
(1) تعریف: to attack, destroy, or sink with torpedoes.

(2) تعریف: to cause to fail by undermining.

- Management torpedoed the profit-sharing plan.
[ترجمه ترگمان] مدیریت برنامه به اشتراک گذاری سود را تایید می کند
[ترجمه گوگل] مدیر عامل برنامه به اشتراک گذاشتن سود را تحریم کرد

• self-propelled underwater missile launched from a submarine or boat; (zoology) fish that has electric organs and is able to give electrical shock from its organs and enlarged pectoral (lives in tropical or temperate seas), crampfish, electric ray, numbfish, electrical fish
attack with a torpedo; damage with a torpedo; undermine, sabotage, destroy, subvert; detonate an explosive device inside an oil well in order to facilitate the extraction of oil
a torpedo is a bomb shaped like a tube that travels underwater.
if a ship is torpedoed, it is hit, and usually sunk, by a torpedo.
to torpedo something such as a negotiating process means to do something to stop it from being successful; an informal use.

دیکشنری تخصصی

[پلیمر] اژدر

مترادف و متضاد

اژدر (اسم)
torpedo

ماهی برق (اسم)
torpedo

با اژدر خراب کردن (فعل)
torpedo

جملات نمونه

1. a torpedo sank the boat
اژدر کشتی را غرق کرد.

2. to launch a torpedo
اژدر افکندن

3. His ship was blown up by a torpedo.
[ترجمه ترگمان] کشتی اون توسط یه اژدر منفجر شده
[ترجمه گوگل]کشتی او توسط یک اژدر منفجر شد

4. Ice could freeze up their torpedo release mechanisms.
[ترجمه ترگمان]یخ می تواند مکانیزم های انتشار اژدر را متوقف کند
[ترجمه گوگل]یخ می تواند مکانیسم های آزادی اژدر خود را بگیرد

5. These attacks are seen as an effort to torpedo the talks.
[ترجمه ترگمان]این حملات به عنوان تلاشی برای انجام دادن به گفتگوها تلقی می شوند
[ترجمه گوگل]این حملات به عنوان یک تلاش برای مذاکره با آدم ربایی است

6. He accused them of trying to torpedo the peace process.
[ترجمه ترگمان]او آن ها را متهم به تلاش برای اژدر در روند صلح کرد
[ترجمه گوگل]او متهم به تلاش برای تحریم پروسه صلح شد

7. The enemy's vessel was hulled with only one torpedo.
[ترجمه ترگمان]کشتی دشمن با فقط یک اژدر غرق شده
[ترجمه گوگل]کشتی دشمن تنها با یک اژدر پوشیده شده بود

8. The torpedo homed in on its target.
[ترجمه ترگمان]اژدر به هدف خود حمله کرد
[ترجمه گوگل]اژدر در هدف قرار دارد

9. A torpedo holed the ship below the water and it quickly sank.
[ترجمه ترگمان]یک اژدر که کشتی را در زیر آب پنهان کرده بود به سرعت غرق شد
[ترجمه گوگل]یک اژدر متعلق به کشتی زیر آب و آن را به سرعت غرق شد

10. There were also ten 21-inch torpedo tubes, and it possessed the ability to lay up to 240 mines.
[ترجمه ترگمان]همچنین ۱۰ لوله اژدر در حدود ۲۱ اینچی وجود داشت که توانایی خوابیدن تا ۲۴۰ مین را داشت
[ترجمه گوگل]همچنین ده لوله اهرمی 21 اینچ وجود داشت و توانایی آن را به 240 معدن داشت

11. I can't raise the forward torpedo compartment.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم قسمت اژدر رو بالا ببرم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم محفظه اژدر را به جلو ببرم

12. The torpedo was only narrowly avoided.
[ترجمه ترگمان]این اژدر تنها از فاصله کمی از آن اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]این اژدر تنها به دقت مورد اجتناب قرار گرفت

13. At Seletar he had been flying Vildebeest torpedo bombers, and he now underwent a conversion course on to the more modern Beauforts.
[ترجمه ترگمان]در Seletar او در حال پرواز Vildebeest اژدر بود و اکنون تبدیل به یک دوره تبدیل به the مدرن شده بود
[ترجمه گوگل]در سیلت او بمب گذاران اژدر Vildebeest را در حال پرواز بود، و اکنون او دوره ی تبدیل به Beauforts مدرن تر را تجربه کرده است

14. A number of motor torpedo boats were also brought in to be employed for short-range coastal patrol and night attack missions.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از قایق های موتوری نیز برای استفاده در ماموریت های تفریحی ساحلی و شبانه به کار گرفته شدند
[ترجمه گوگل]تعدادی از قایق های قایقرانی موتور نیز برای گشت های ساحلی کوتاه و ماموریت های حمله شبانه به کار گرفته شدند

German submarines torpedoed two more of our ships.

زیردریایی‌های آلمانی دو تا دیگر از کشتی‌های ما را اژدر زدند.


His untimely death torpedoed our project.

مرگ نابه‌هنگام او طرح ما را نقش بر آب کرد.


پیشنهاد کاربران

بر طبق دیکشنری آکسفورد:
یک بمب دراز و باریک که از یک کشتی یا زیردریایی شلیک میشود و از زیر دریا به هدف برخورد میکند

completely destroy

torpedo ( علوم نظامی )
واژه مصوب: اژدر
تعریف: سلاح انفجاری زیرآبی خودْحرکتی که بر روی اهداف سطحی یا زیرسطحی نشانه گیری می شود و گاهی توانایی جست وجوی اهداف را نیز دارد


کلمات دیگر: