کلمه جو
صفحه اصلی

circulatory


گردشی، وابسته بگردش خون، مربوطیه دوران خون

انگلیسی به فارسی

گردشی ،وابسته به‌ گردش خون ،مربوط یه دوران خون


گردش خون


انگلیسی به انگلیسی

• traveling in a circuit; pertaining to circulation; pertaining to the flow of blood though the body
circulatory problems are problems related to the circulation of blood in the body; a medical term.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] توزیع خون وسیستم بازیابی در یک اندام

جملات نمونه

1. the circulatory system
دستگاه گردش خون

2. He died of circulatory failure.
[ترجمه محمد حسین بهرامی] او بخاطر نقص در گردش خون فوت کرد
[ترجمه ترگمان] اون بخاطر شکست گردش خون مرد
[ترجمه گوگل]او از نارسایی گردش خون فوت کرد

3. Peri-operative period Circulatory function will be monitored and maintained by the anaesthetist.
[ترجمه ترگمان]دوره زمانی Peri کارکرد گردش خون تحت نظارت است و توسط متخصص بی هوشی نگهداری می شود
[ترجمه گوگل]دوره عمل جراحی تحت عمل جراحی بایستی تحت عمل جراحی بیهوشی قرار گیرد

4. Third, the main sources of mortality are cancers, circulatory diseases and respiratory diseases.
[ترجمه ترگمان]سوم، منابع اصلی مرگ و میر، سرطان، بیماری های گردش خون و بیماری های تنفسی هستند
[ترجمه گوگل]سوم، منابع اصلی مرگ و میر عبارتند از سرطان، بیماری های گردش خون و بیماری های تنفسی

5. There was no evidence of neurologic circulatory, or bony injury.
[ترجمه ترگمان]هیچ شواهدی از جریان خون و یا آسیب استخوانی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]شواهدی از گردش خون عصبی یا آسیب استخوان وجود نداشت

6. Diseases of the circulatory system - including heart attacks - are Britain's biggest killer at 29794 deaths last year.
[ترجمه ترگمان]بیماری های سیستم گردش خون - از جمله حملات قلبی - بزرگ ترین قاتل بریتانیا در مرگ ۲۹۷۹۴ سال گذشته است
[ترجمه گوگل]بیماری های سیستم گردش خون - از جمله حملات قلبی - بزرگترین قاتل انگلیس در سال گذشته 29794 مرگ است

7. Blockage of these results in circulatory impediment which may lead eventually to congestive cardiac failure.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این نتایج در impediment گردش خون که ممکن است در نهایت منجر به نارسایی احتقانی قلبی شود
[ترجمه گوگل]انسداد این نتایج در مانع گردش خون است که ممکن است در نهایت منجر به نارسایی احتقانی قلب شود

8. The manometer readings provide the best guide to circulatory volume and thus allow fluid replacement therapy to be accurately calculated.
[ترجمه ترگمان]خوانش manometer بهترین راهنما برای حجم گردش خون را فراهم می کند و در نتیجه اجازه می دهد که درمان جایگزینی مایع به دقت محاسبه شود
[ترجمه گوگل]خواندن مانومتر بهترین راهنمایی را برای حجم گردش خون ارائه می دهد و بنابراین اجازه می دهد محاسبات جایگزین مایع دقیق محاسبه شود

9. Diabetes can cause circulatory problems.
[ترجمه ترگمان]دیابت می تواند باعث مشکلات گردش خون شود
[ترجمه گوگل]دیابت می تواند مشکلات گردش خون را ایجاد کند

10. The findings, the scientists claim, suggest the beast's circulatory system was more advanced than that of reptiles, and supports the hypothesis that many dinosaurs were warm-blooded animals.
[ترجمه ترگمان]یافته ها، دانشمندان ادعا می کنند که سیستم گردش خون حیوان پیشرفته تر از دیگر خزندگان است و از این فرضیه که بسیاری از دایناسورها حیواناتی خون گرم بودند، پشتیبانی می کند
[ترجمه گوگل]دانشمندان ادعا می کنند که یافته های این یافته نشان می دهد که سیستم گردش خون حیوانات پیشرفته تر از خزندگان است و از این فرضیه پشتیبانی می کند که بسیاری از دایناسورها حیوانات خون آشام هستند

11. Conclusion The portal hypertensive rats were in hyperdynamic circulatory state ( HCS ).
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری موش ها با فشار خون در این درگاه، در حالت گردش خون hyperdynamic (HCS)بودند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: موش های پرفوراسیون پورتال در حالت گردش خونپریدینامیک (HCS) بودند

12. They knew that with the women's shared circulatory system, the risk was great.
[ترجمه ترگمان]آن ها می دانستند که با سیستم گردش خون مشترک زنان، خطر بسیار زیاد است
[ترجمه گوگل]آنها می دانستند که با سیستم گردش خون مشترک زنان، این خطر بزرگ بود

13. In fulminant cases, it may lead rapidly to circulatory failure or malignant arrhythmia, causing mortality.
[ترجمه ترگمان]در موارد fulminant، ممکن است به سرعت به نارسایی گردش خون و یا بی نظمی بدخیم منجر شود و باعث مرگ و میر شود
[ترجمه گوگل]در موارد خفیف، ممکن است به سرعت به نارسایی گردش خون یا آریتمی بدخیم منجر شود، که باعث مرگ و میر می شود

14. Objective It is to observe EKG changes in circulatory failure dogs during phosphate pesticide Dichlorvos poisoning and remedying with counterpoison.
[ترجمه ترگمان]هدف این کار، مشاهده تغییرات EKG در سگ های شکست گردش خون در طول مسمومیت ناشی از آفت کش ها و درمان با counterpoison است
[ترجمه گوگل]هدف این است که مشاهده تغییرات EKG در سگ های نارسایی گردش خون در هنگام مسمومیت با دوشلروفوز سموم فسفات و درمان با ضد زخم

پیشنهاد کاربران

گرداننده، چرخنده

circulatory ( adj ) = به جریان در آورنده خون، گردش کننده خون ( مربوط به گردش خون و جریان خون )

Definition =مربوط به سیستمی است که خون را در بدن حرکت می دهد و شامل قلب ، عروق و رگ ها می شود/

examples:
1 - This either implies a failure to recognize the associated circulatory disorders or a failure to record them.
این یا به معنی عدم تشخیص اختلالات گردش خون مرتبط یا عدم ثبت آنها است.
2 - We did not give any treatment to our fetus, since overt circulatory failure did not develop during the carefully monitored fetal course.
ما هیچ درمانی برای جنین خود انجام ندادیم ، زیرا نارسایی آشکار به جریان درآورنده گردش خون در طول دوره جنینی که با دقت زیر نظر گرفته شد ایجاد نشد.


کلمات دیگر: