متوقف شدن منصرف شدن
بازاستاد کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بازاستاد کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) متوقف شدن. || منصرف شدن :
به که در سوزنش میخواستم داد
از آن تدبیر بازاستاد کردم.
به که در سوزنش میخواستم داد
از آن تدبیر بازاستاد کردم.
سوزنی.
کلمات دیگر: