1. her friendliness and charm is the secret of her success
راز موفقیت او مهربانی و جذابیت اوست.
2. the old man's look expressed friendliness and bonhomie
نگاه پیرمرد حاکی از دوستی و حسن نیت بود.
3. Her friendliness soon overcame the prejudice of her stepchildren.
[ترجمه ترگمان]رفتار دوستانه او به زودی بر جای stepchildren قرار گرفت
[ترجمه گوگل]دوستی او به زودی از تعصب پسرانش جلوگیری کرد
4. His kind smile soon generated friendliness.
[ترجمه ترگمان]لبخند مهربان او به زودی دوستانه شد
[ترجمه گوگل]لبخند مهربان او به زودی دوستی ایجاد کرد
5. Wishing you glad days filled with friendliness,bright days filled with cheer,warm days filled with happiness to last throughout the year!Have a wonderful brithday
[ترجمه ترگمان]آرزو می کنم که ای کاش روزه ای خوش با حالت دوستانه و روزه ای روشن پر از شادی و شادی سرشار از شادی بود که در طول سال پر از شادی بود! یه \"brithday\" شگفت انگیز داشته باشید
[ترجمه گوگل]با تمجید از روزهای پر از دوست داشتنی، روز های روشن روز پر از تشویق، روزهای گرم با شادی پر از تمام سال است!
6. Wishing you glad days filled with friendliness, bright days filled with cheer, warm days filled with happiness to last throughout the year! Have a wonderful brithday!
[ترجمه ترگمان]آرزو می کنم که ای کاش روزه ای خوش با حالت دوستانه و روزه ای روشن پر از شادی و شادی سرشار از شادی بود که در طول سال پر از شادی بود! ! یه \"brithday\" شگفت انگیز داشته باشید
[ترجمه گوگل]با تمجید از روزهای پر از دوست داشتنی، روزهای روشن با شور و هیجان، روزهای گرم پر از شادی برای گذراندن سال ها! یک روز فوق العاده ای داشته باشید!
7. Despite his outward display of friendliness, I sensed he was concealing something.
[ترجمه ترگمان]علی رغم ظاهر ظاهری او، حس کردم چیزی را پنهان می کند
[ترجمه گوگل]با وجود ظاهر بی نظیرش، من احساس کردم او چیزی را پنهان می کند
8. We were greeted with warmth and friendliness.
[ترجمه ترگمان]از گرمی و صمیمیت استقبال کردیم
[ترجمه گوگل]ما با گرمی و دوست داشتنی روبرو شدیم
9. He wondered what was behind his neighbour's sudden friendliness.
[ترجمه ترگمان]در این فکر بود که چه چیزی پشت روابط دوستانه neighbour است
[ترجمه گوگل]او تعجب کرد که چه چیزی پس از دوستانه بودن همسایه اش بود
10. He treated me with friendliness.
[ترجمه ترگمان]با من دوستانه رفتار کرد
[ترجمه گوگل]او با دوستی با من رفتار کرد
11. He read love into her casual friendliness.
[ترجمه ترگمان]در حالت دوستانه او عشق را خوانده بود
[ترجمه گوگل]او عشق را به دوستی گاه به گاه خواند
12. The friendliness was gone from his voice.
[ترجمه ترگمان]حالت دوستانه از صدایش بیرون رفته بود
[ترجمه گوگل]دوستی از صدای او رد شد
13. Their friendliness was only pretence.
[ترجمه ترگمان]رفتار دوستانه آن ها فقط بهانه بود
[ترجمه گوگل]دوستی آنها تنها اعتراض بود
14. We were charmed by the friendliness of the local people.
[ترجمه ترگمان]ما از رفتار دوستانه مردم محلی لذت بردیم
[ترجمه گوگل]ما با دوستی مردم محلی جذاب بودیم
15. His pretence at friendliness fooled no one.
[ترجمه ترگمان]تظاهر به دوستی و مهربانی او را گول زد
[ترجمه گوگل]اظهارات او در مورد دوستی هیچ کس را فریب داد