(وابسته به قرارداد یا معامله ای که مستلزم پرداخت مبلغی به عنوان پیش پرداخت باشد) پیشاپیش، پیشکی، از پیش، از قبل، علی الحساب
front end
(وابسته به قرارداد یا معامله ای که مستلزم پرداخت مبلغی به عنوان پیش پرداخت باشد) پیشاپیش، پیشکی، از پیش، از قبل، علی الحساب
انگلیسی به فارسی
پایان جلوی
انگلیسی به انگلیسی
• part of a program which is responsible for the user interface
computer that does some set-up and filtering for another computer; software that provides a user-friendly interface for another program (computers)
computer that does some set-up and filtering for another computer; software that provides a user-friendly interface for another program (computers)
دیکشنری تخصصی
[کامپیوتر] جلودار ( پیشرو) - کامپیوتر یا برنامه ای که به کمک آن می توان با کامپیوتر یا برنامه ی دیگری ارتباط برقرار کرد . مثلاً ابرکامپیوترها معمولاً با کاربران خود به طور مستقیم ارتباط برقرار نمی کنند، بلکه کاربران، برنامه هارا از طریق کامپیوتر دیگری به نام کامپیوتر پیشرو ارائه می دهند. - نرم افزار نهایی
[برق و الکترونیک] بخش اول طبقه ی آخر به تنظیمگر تلویزیون ،شامل یک یا چند طبقه ی تقویت «آر - اف» نوسانساز محلی، و مخلوط کن به همراه تمام مدارهای تنظیم کانال گفته می شود.
[برق و الکترونیک] بخش اول طبقه ی آخر به تنظیمگر تلویزیون ،شامل یک یا چند طبقه ی تقویت «آر - اف» نوسانساز محلی، و مخلوط کن به همراه تمام مدارهای تنظیم کانال گفته می شود.
جملات نمونه
1. a front-end payment of ten thousand dollars
پیش پرداخت به مبلغ ده هزار دلار
2. The front end of the car separated from the rest of the vehicle.
[ترجمه ترگمان]قسمت جلویی خودرو از بقیه وسایل نقلیه جدا شده است
[ترجمه گوگل]قسمت جلو خودرو از بقیه وسیله نقلیه جدا شده است
[ترجمه گوگل]قسمت جلو خودرو از بقیه وسیله نقلیه جدا شده است
3. The consequence of having a front end is that stimuli tend to make their impact there first.
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک پایان جلو این است که محرک ها ابتدا تاثیر خود را در آنجا ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]نتیجه اینکه داشتن یک جلوی جلوی آن این است که محرک ها ابتدا تاثیری در آنها ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]نتیجه اینکه داشتن یک جلوی جلوی آن این است که محرک ها ابتدا تاثیری در آنها ایجاد می کنند
4. Way at the front end of the house red light came pouring through the tunnel and showed the lake burnished and menacing.
[ترجمه ترگمان]در انتهای خانه نور قرمز رنگ از تونل بیرون آمد و دریاچه درخشان و تهدید آمیز دریاچه را نشان داد
[ترجمه گوگل]راه در انتهای جلوی خانه نور قرمز، ریختن از طریق تونل و نشان دادن دریاچه و مخرب بود
[ترجمه گوگل]راه در انتهای جلوی خانه نور قرمز، ریختن از طریق تونل و نشان دادن دریاچه و مخرب بود
5. At the front end Open windows or the X Window system can be run.
[ترجمه ترگمان]در نمای جلو پنجره های باز یا سیستم پنجره ای X می تواند اجرا شود
[ترجمه گوگل]در قسمت جلویی پنجره باز یا پنجره X Window می تواند اجرا شود
[ترجمه گوگل]در قسمت جلویی پنجره باز یا پنجره X Window می تواند اجرا شود
6. The set of all labels which the acoustic front end must decide between is the set of all phonemes in the language.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از همه برچسب ها که در قسمت جلویی صوتی قرار دارند، باید بین مجموعه ای از تمام بخش ها در زبان تصمیم گیری کنند
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از تمام برچسب هایی که انتهای جلوی آکوستیک باید بین آن تصمیم بگیرد، مجموعه ای از تمام فون ها در زبان است
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از تمام برچسب هایی که انتهای جلوی آکوستیک باید بین آن تصمیم بگیرد، مجموعه ای از تمام فون ها در زبان است
7. As I conveniently feed his front end, his droppings should cascade on to the newspapers covering the floor.
[ترجمه ترگمان]همان طور که من به راحتی به او غذا می دادم، droppings باید روی زمین می افتاد و روی زمین می افتاد
[ترجمه گوگل]همانطور که من به راحتی پای جلویی خود را تغذیه می کند، احتباس هایش باید به روزنامه هایی که روی زمین می پوشند آب می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که من به راحتی پای جلویی خود را تغذیه می کند، احتباس هایش باید به روزنامه هایی که روی زمین می پوشند آب می شود
8. In vertebrates the brain is the much expanded front end of the spinal cord.
[ترجمه ترگمان]در مهره داران مغز قسمت بزرگ جلویی طناب نخاعی است
[ترجمه گوگل]در مهره ها مغز قسمت زیادی از قسمت جلویی نخاعی است
[ترجمه گوگل]در مهره ها مغز قسمت زیادی از قسمت جلویی نخاعی است
9. The front end system is adopted to meet the demand of real - time characteristic and multi - task management .
[ترجمه ترگمان]سیستم لوکس جلو برای پاسخگویی به تقاضای مشخصه زمان حقیقی و مدیریت چند وظیفه ای تدوین شده است
[ترجمه گوگل]سیستم جلویی برای پاسخگویی به تقاضا از ویژگی های زمان واقعی و مدیریت چند کاره است
[ترجمه گوگل]سیستم جلویی برای پاسخگویی به تقاضا از ویژگی های زمان واقعی و مدیریت چند کاره است
10. Many swimmers lose the front end of their stroke on each breath.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شناگران سر جلویی ضربه خود را بر روی هر نفس از دست می دهند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شناگران پایان جلوی سکته مغزی خود را در هر نفس می گیرند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شناگران پایان جلوی سکته مغزی خود را در هر نفس می گیرند
11. The front end a monitoring adapter with responsibility for capturing and transmitting the on - site environment data.
[ترجمه ترگمان]جبهه جلویی یک رابط نظارتی با مسیولیت ضبط و انتقال داده های محیط وب سایت را به پایان می رساند
[ترجمه گوگل]قسمت جلویی یک آداپتور مانیتورینگ که مسئولیت گرفتن و انتقال اطلاعات محیط اطراف را دارد
[ترجمه گوگل]قسمت جلویی یک آداپتور مانیتورینگ که مسئولیت گرفتن و انتقال اطلاعات محیط اطراف را دارد
12. Yet lexical access stands in the same relation to these levels as the acoustic front end stands to lexical access.
[ترجمه ترگمان]با این حال دسترسی واژگانی در همان رابطه با این سطوح به عنوان نقطه مقابل آکوستیکی در برابر دسترسی لغوی قرار دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، دسترسی لفظی با همان سطح نسبت به این سطوح مواجه است؛ زیرا جلوی جلوی آکوستیک به دسترسی واژگانی است
[ترجمه گوگل]با این حال، دسترسی لفظی با همان سطح نسبت به این سطوح مواجه است؛ زیرا جلوی جلوی آکوستیک به دسترسی واژگانی است
13. The updated suspension includes a more stylish link for the trademark Telelever front end, together with a new shock.
[ترجمه ترگمان]تعلیق به روز شده شامل یک پیوند stylish برای علامت تجاری علامت تجاری، همراه با یک شوک جدید است
[ترجمه گوگل]تعلیق به روز شده با یک شوک جدید، یک پیوند شیک تر را برای علامت تجاری Telelever به همراه دارد
[ترجمه گوگل]تعلیق به روز شده با یک شوک جدید، یک پیوند شیک تر را برای علامت تجاری Telelever به همراه دارد
14. You need to go mad with your right foot before unpleasant noises being to emanate from the front end.
[ترجمه ترگمان]باید پای راست و پای راستش را قبل از اینکه سر و صدای ناخوشایندی از جلو بیرون بیاید، عصبانی به شی
[ترجمه گوگل]شما باید قبل از اینکه صدای ناخوشایندی که از انتهای جلوی آن بیرون می آید، با پای راست خود بجنگید
[ترجمه گوگل]شما باید قبل از اینکه صدای ناخوشایندی که از انتهای جلوی آن بیرون می آید، با پای راست خود بجنگید
15. The freight train was partially derailed, with its shattered front end resting close to a home.
[ترجمه ترگمان]قطار باری از ریل خارج شده بود و قسمت جلویی خرد شده اش به خانه نزدیک شده بود
[ترجمه گوگل]قطار حمل و نقل به طور جزئی از بین رفته بود و قسمت جلوی آن در نزدیکی خانه قرار داشت
[ترجمه گوگل]قطار حمل و نقل به طور جزئی از بین رفته بود و قسمت جلوی آن در نزدیکی خانه قرار داشت
پیشنهاد کاربران
از ابتدا تا انتها
سراسری
کل مسیر
اولیه
( Front end fee
هزینه اولیه )
سراسری
کل مسیر
اولیه
( Front end fee
هزینه اولیه )
طراح سایت
طراح وب
طراح وب
جلوگاه
پیشگاه
به معنی جایی که محتوا یا عملکردها به کاربر ارایه می شود.
به معنی جایی که محتوا یا عملکردها به کاربر ارایه می شود.
مرحله پیشین
پیشا، پیشگاه
front end amplifier
تقویت کننده ی طبقه ی اول که مستقیما به بدن بیمار متصل میشود.
دستگاه ها ثبت سیگنال زیستی
مهندسی پزشکی
تقویت کننده ی طبقه ی اول که مستقیما به بدن بیمار متصل میشود.
دستگاه ها ثبت سیگنال زیستی
مهندسی پزشکی
سمتِ کاربر
پیشرو
لایه جلویی
پیشا: "پیش" "ا" به معنی سمت جلو
The front end of his vehicle crushed
قسمت جلویی ماشینش
قسمت جلویی ماشینش
پیش زمینه
پیشرفته
front end ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: مرحلۀ پیشین
تعریف: مرحلۀ آغازین یک فرایند
واژه مصوب: مرحلۀ پیشین
تعریف: مرحلۀ آغازین یک فرایند
قسمت جلویی اتومبیل یا هر وسیله نقلیه دیگر
کلمات دیگر: