کلمه جو
صفحه اصلی

glossary


معنی : سفرنگ، واژه نامه، فهرست معانی، فهرست لغات، فرهنگ لغات دشوار، فرهنگ لغات فنی
معانی دیگر : (فهرست واژه های مشکل یا خارجی یا فنی که معمولا به ترتیب الفبا در آخر کتاب می آید) فهرست توضیحات، واژگان ویژه

انگلیسی به فارسی

واژه نامه


فرهنگ لغات دشوار، فرهنگ لغات فنی، سفرنگ، فهرست معانی، فهرست لغات


واژه نامه، فهرست معانی، فهرست لغات، فرهنگ لغات دشوار، فرهنگ لغات فنی، سفرنگ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: glossaries
مشتقات: glossarist (n.)
(1) تعریف: a list of unusual, difficult, or technical words and their definitions, usu. placed at the end of a book.

- The glossary is only twelve pages long, but it seems to include most of the important terms used in the text.
[ترجمه ترگمان] واژه نامه فقط دوازده صفحه طول دارد، اما به نظر می رسد که اغلب اصطلاحات مهم مورد استفاده در متن را شامل می شود
[ترجمه گوگل] واژه نامه تنها دوازده صفحه طول دارد، اما به نظر می رسد اکثر اصطلاحات مهم مورد استفاده در متن را شامل می شود

(2) تعریف: a dictionary of the technical terms of a particular subject or field.

- I read the articles with the help of a science glossary that I keep on my desk.
[ترجمه ترگمان] من مقاله را با کمک علمی که روی میزم دارم می خوانم
[ترجمه گوگل] من مقالات را با کمک یک لغت نامه علمی که روی میزم نگه می دارم خواندم

• list of terms and definitions (usually at the end of a book); dictionary of technical terms
the glossary of a book or a subject is an alphabetical list of the special or technical words used in it, with explanations of their meanings.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] واژه نامه
[ریاضیات] فهرست لغات

مترادف و متضاد

سفرنگ (اسم)
gloss, commentary, glossary

واژه نامه (اسم)
dictionary, lexicon, glossary, wordbook

فهرست معانی (اسم)
dictionary, glossary

فهرست لغات (اسم)
glossary

فرهنگ لغات دشوار (اسم)
glossary

فرهنگ لغات فنی (اسم)
glossary

word list


Synonyms: dictionary, lexicon, vocabulary, word index


جملات نمونه

1. a glossary of nautical terms
واژنامه ی لغات ناویانی

2. All capitalized words are explained in the glossary.
[ترجمه ترگمان]همه کلمات با حروف بزرگ در واژه نامه توضیح داده می شوند
[ترجمه گوگل]تمام کلمات کلیدی در واژه نامه توضیح داده شده است

3. The text is supplemented by an adequate glossary.
[ترجمه ترگمان]متن با واژه نامه کافی تکمیل می شود
[ترجمه گوگل]متن با یک واژه نامه مناسب اضافه شده است

4. Adjustment has replaced Development in the glossary of the International set.
[ترجمه ترگمان]سازگاری با glossary از مجموعه بین المللی جایگزین شده است
[ترجمه گوگل]تنظیمات جایگزین توسعه در واژه نامه مجموعه بین المللی است

5. The glossary of terms on the inside back cover provides definitions of reserves categories.
[ترجمه ترگمان]واژه نامه اصطلاحات درون پوشش پشتی، تعاریف دسته بندی ذخایر را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]واژه نامه اصطلاحات در قسمت پشت جلد، تعاریف مقوله های ذخایر را فراهم می کند

6. There is also a glossary of terms frequently used within the theoretical debates.
[ترجمه ترگمان]همچنین a از عبارات مکررا در مباحثات نظری مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]همچنین یک واژه نامه از اصطلاحات که اغلب در بحث های نظری استفاده می شود وجود دارد

7. A selective glossary of terms relating to credit finance documents appears in Appendix
[ترجمه ترگمان]واژه نامه انتخابی از اصطلاحات مربوط به اسناد مالی اعتباری در پیوست آمده است
[ترجمه گوگل]یک واژه نامه انتخابی از شرایط مربوط به اسناد مالی اعتباری در ضمیمه آمده است

8. If punishment is assimilated into the probation glossary it will inevitably influence the sort of practice the Service undertakes.
[ترجمه ترگمان]اگر مجازات در دوره مشروط همسان شود، بدون شک این امر بر نوع عملی که سرویس آن را به عهده می گیرد، تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه گوگل]اگر مجازات به واژه نامه آزمایشی تسویه شود، ناگزیر بر نوع عمل که سرویس متعهد است تأثیر خواهد گذاشت

9. The book contains a comprehensive glossary of the computer terms covered and there is also a complete Answer Book.
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل واژه نامه جامع از اصطلاحات کامپیوتر است و همچنین یک کتاب پاسخ کامل نیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]این کتاب شامل واژه نامه جامع از شرایط رایانه ای است که پوشش داده شده است و همچنین یک کتاب پاسخ کامل وجود دارد

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. Glossary of popular terms Ball: called by the umpire when a pitch misses the strike zone.
[ترجمه ترگمان]واژه نامه اصطلاحات عمومی: داور زمانی داور نامیده می شود که یک گام در ناحیه ضربه نادیده گرفته می شود
[ترجمه گوگل]واژه نامه از اصطلاحات رایج توپ: توسط داور نامیده می شود زمانی که یک زمین از منطقه اعتصاب ناپدید می شود

12. An unusual feature is the very lengthy glossary running to 37 pages for 46 terms.
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی غیر معمول، واژه نامه طولانی است که برای ۴۶ صفحه به مدت ۴۶ صفحه اجرا می شود
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های غیر معمول این است که واژه نامه بسیار طولانی به مدت 37 صفحه برای 46 اصطلاح است

13. There is also a wine list manager, cooking glossary, substitutions guide and a seasonings guide.
[ترجمه ترگمان]همچنین یک مدیر فهرست شراب، واژه نامه آشپزی، راهنمای substitutions و یک راهنمای seasonings وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین یک مدیر لیست شراب، واژه نامه آشپزی، راهنمای جایگزینی و یک راهنمای ادویه وجود دارد

14. Happy Market, a glossary with color images of essential ingredients.
[ترجمه ترگمان]بازار شاد، یک واژه نامه با تصاویر رنگی از مواد اولیه ضروری
[ترجمه گوگل]بازار مبارک، یک واژه نامه با تصاویر رنگی از مواد ضروری است

15. Glossary Fillings Bonded polyester: polyester fibre, coated with resin and bonded flat.
[ترجمه ترگمان]Glossary fillings پلی استر: الیاف پلی استر، پوشیده شده با رزین و تخت اتصال یافته
[ترجمه گوگل]واژه نامه Fillings پلی استر ادغام شده: فیبر پلی استر، پوشش داده شده با رزین و مسطح

پیشنهاد کاربران

ترمینولوژی

به خوبی با کسی کنار آمدن

واژه نامه
تلفظ: گلاسِری

لغت نامه

glossary معانی زیادی دارد عبارت است :
لغت
لغت نامه
واژنامه
واژه یا لغت های مشکل و سخت
و اگر در حمله ای glossary معنی لغت را بدهم میتوانیم یک مترادف vocabulary نوشت

واژه نامه , لغت نامه

# glossary of technical terms
# All capitalized words are explained in the glossary

Dictionary

glossary ( علوم کتابداری و اطلاع رسانی )
واژه مصوب: فرهنگ موضوعی
تعریف: سیاهه‏ای الفبایی از واژه‏های تخصصی، همراه با تعریف یا معادل یا هر دو، در یک متن یا موضوع خاص|||متـ . واژنامۀ موضوعی


کلمات دیگر: