کلمه جو
صفحه اصلی

encapsulate


(مجازی) خلاصه کردن، کوته وار کردن، لب مطلب را گفتن (یا نوشتن) (encapsule هم می گویند)، در پوشینه (کپسول) قرار دادن، پوشینه دار کردن، بصورت کپسول دراوردن، در کپسول گذاردن، در محفظه ای قرار دادن

انگلیسی به فارسی

به‌صورت کپسول درآوردن، در کپسول گذاردن، در محفظه‌ای قرار دادن


کپسول کردن، در محفظهای قرار دادن، بصورت کپسول دراوردن، در کپسول گذاردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encapsulates, encapsulating, encapsulated
مشتقات: encapsulation (n.)
(1) تعریف: to condense, as though to fit into a capsule.

- She encapsulated all her ideas in one story.
[ترجمه ترگمان] او همه افکارش را در یک داستان پنهان کرد
[ترجمه گوگل] او تمام ایده هایش را در یک داستان گنجاند

(2) تعریف: to encase in a capsule.

• enclose in a capsule, place in a capsule; summarize, condense
if something encapsulates facts or ideas, it contains or represents them in a very small space or in a single object or event; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] بصورت بسته در آوردن .

مترادف و متضاد

Synonyms: box, cover, enclose, envelop, sheathe, wrap


epitomize


Synonyms: abbreviate, abridge, capsulize, condense, cut, digest, précis, shorten, summarize, sum up, synopsize


encase


جملات نمونه

an encapsulation of his thoughts

خلاصه‌ای (کوته‌واره‌ای) از اندیشه‌های او


1. It was very difficult to encapsulate the story of the revolution in a single one-hour documentary.
[ترجمه Foad bahmani] خلاصه کردن داستان انقلاب در یک مستند یک ساعته بسیار مشکل بود.
[ترجمه ترگمان]بیان داستان انقلاب در یک فیلم مستند یک ساعته بسیار دشوار بود
[ترجمه گوگل]داستان یک انقلاب در یک مستند یک ساعته بسیار پیچیده بود

2. The words of the song neatly encapsulate the mood of the country at that time.
[ترجمه ترگمان]کلمات این آهنگ به خوبی وضعیت کشور را در آن زمان بیان می کنند
[ترجمه گوگل]واژه های این آهنگ به طور منظم حالت خلق و خوی کشور را در آن زمان می پوشاندند

3. It will cost at least $4 million to encapsulate the leaking fuel rods in lead.
[ترجمه ترگمان]این هزینه حداقل ۴ میلیون دلار برای ریزکپسوله سازی میله های سوخت نشت شده در سرب هزینه خواهد داشت
[ترجمه گوگل]این مبلغ به مبلغ 4 میلیون دلار برای انباشته شدن میله های نشتی در سرب هزینه خواهد داشت

4. Three still images to encapsulate the key moments in your story.
[ترجمه ترگمان]سه تصویر هنوز هم برای توضیح دادن لحظات کلیدی در داستان تان استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]سه تصویر باقی مانده برای لحظه های کلیدی در داستان شما

5. Two lines of the song neatly encapsulate Gregg's romantic philosophy.
[ترجمه ترگمان]دو خط از این ترانه به خوبی فلسفه رمانتیک Gregg را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]دو خط از این آهنگ به طور منظم فلسفه عاشقانه گرگ را محاصره کرده است

6. Tunneling (RFC 289:It allows you to encapsulate one packet head into the other and one protocol will communicate with others through the encapsulation in the other protocol.
[ترجمه ترگمان]Tunneling (RFC ۲۸۹: این کار به شما این امکان را می دهد که یک سر بسته را به طرف دیگر نشان دهید و یک پروتکل با دیگران از طریق کپسوله کردن در پروتکل دیگر ارتباط برقرار می کند
[ترجمه گوگل]تونل زنی (RFC 289: این اجازه می دهد تا یک بسته بسته را به یک دیگر بسته بندی کنید و یک پروتکل با دیگران از طریق بسته شدن در پروتکل دیگر ارتباط برقرار می کند

7. Containers are objects that encapsulate and track zero or more components.
[ترجمه ترگمان]کانتینرها بخشی هستند که به طور ریزکپسوله سازی و یا بیشتر اجزا را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]ظروف اشیائی هستند که حاوی اجزای صفر و یا بیشتر هستند

8. This small language will encapsulate the fundamental features of Scheme.
[ترجمه ترگمان]این زبان کوچک ویژگی های اساسی طرح را بیان می کند
[ترجمه گوگل]این زبان کوچک، ویژگی های اساسی Scheme را دربر می گیرد

9. Use a factory implementation to encapsulate mechanisms for caching and reusing objects.
[ترجمه ترگمان]از یک کارخانه برای ریزکپسوله سازی مکانیزم های ذخیره سازی و استفاده مجدد از اشیا استفاده کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از یک اجرای کارخانه برای محاسبه مکانیسم های ذخیره سازی و استفاده مجدد از اشیاء

10. Cannot Encapsulate data when the page is being browsed.
[ترجمه ترگمان]نمی توان داده ها را هنگامی که صفحه در حال browsed است، ذخیره کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که صفحهای در حال مرور است نمیتوان دادههای کپسوله کرد

11. The service's boundaries should encapsulate a reusable, context-free capability.
[ترجمه ترگمان]مرزه ای این سرویس باید شامل قابلیت استفاده مجدد، قابلیت عاری از بافت باشند
[ترجمه گوگل]مرزهای خدمات باید یک قابلیت قابل استفاده مجدد، بدون زمینه را محصور کنند

12. You must look to encapsulate or decompose security requirements into a set of security services that will act pervasively throughout the SOA implementation.
[ترجمه ترگمان]شما باید به ریزکپسوله سازی الزامات امنیتی در مجموعه ای از خدمات امنیتی که در طول اجرای SOA فعال خواهند بود، توجه کنید
[ترجمه گوگل]شما باید تلاش کنید که نیازهای امنیتی را به مجموعه ای از خدمات امنیتی متصل کنید که تقریبا در طول پیاده سازی SOA عمل می کند

13. Templates that encapsulate properties that are type lists model an MPL - compatible type sequence.
[ترجمه ترگمان]الگوهایی که ویژگی هایی را نشان می دهد که لیست نوع سازگار با توالی type - سازگار هستند
[ترجمه گوگل]قالب هایی که خواص هایی را که فهرست های نوعی را دربر می گیرند، مدل سازی می کند که یک توالی نوع سازگار با MPL است

14. Ectoplasmic Cocoon. You encapsulate a foe so it can't move.
[ترجمه ترگمان]ectoplasmic Cocoon تو با یک دشمن حرف می زنی تا نتونه تکون بخوره
[ترجمه گوگل]کوکو اکوپلاسمی شما یک دشمن را محکم می کنید تا حرکت نکنید

پیشنهاد کاربران

گنجاندن، وراد کردن، چارچوب داشتن

فروگنجاییدن
encapsulation = فروگنجایش

پوشش دادن

فشرده یا جان کلام را گفتن


کلمات دیگر: