کلمه جو
صفحه اصلی

follow up


معنی : تعقیب کردن، پی گیری کردن، دنباله داستان را شرح دادن
معانی دیگر : 1- (از نزدیک یا به اصرار) تعقیب کردن 2- (به طور کامل) انجام دادن 3- عمل مکمل چیزی را انجام دادن، تکمیلی، بعدی، سپسین، پساختی، پس آمدی، پس آیند، (هر چیزی که متعاقب چیز دیگری برای تکمیل آن انجام شود) پیگیری، دنباله گیری، انجام، ادامه (تا پایان)، فرجام یابی، تماس با بیمارپس از تشخیصیا درمان

انگلیسی به فارسی

پی گیری کردن، تعقیب کردن، دنباله داستان را شرح دادن، تماس با بیمار پس از تشخیص یا درمان


پیگیری، پی گیری کردن، تعقیب کردن، دنباله داستان را شرح دادن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to act further, esp. so as to bring (something) to a conclusion.
اسم ( noun )
حالات: follow-ups
(1) تعریف: the act or process of following up, esp. with something that may increase the effectiveness of an earlier action.

(2) تعریف: the means, such as a phone call or letter, used to follow up.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: serving to reinforce an earlier action.

- a follow-up visit
[ترجمه ترگمان] بازدید پی گیری
[ترجمه گوگل] یک پیگیری پیگیری

(2) تعریف: of or relating to a follow-up or to following up.

• maintaining contact so as to monitor the effects of earlier activities or treatments
follow-up work or action is done as a continuation of something. attributive adjective here but can also be used as a count noun. e.g. this conference is a follow-up to an earlier one. this song is the follow-up to their no.2 smash.
response, topic in a discussion group which refers to the previous topic

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] پیگیری
[کامپیوتر] پیرو
[مهندسی گاز] دنبال کردن، پیگیری
[آمار] پیگیری

مترادف و متضاد

تعقیب کردن (فعل)
chase, pursue, tail, follow, chevy, sue, chivvy, law, follow up, hound, prosecute

پی گیری کردن (فعل)
pursue, follow up

دنباله داستان را شرح دادن (فعل)
follow up

make inquiries


Synonyms: check out, find out about, investigate, look into, make sure, pursue


Antonyms: avoid, dodge, forget


جملات نمونه

1. follow-up care in treating cancer
پیگیری مراقبت در درمان سرطان

2. follow-up medical examinations
آزمایش های پزشکی (بعدی)

3. this conference is a follow-up to an earlier one in shiraz
این گردهمایی دنباله ی کنفرانس پیشین شیراز است.

4. You start the work, and I'll follow up.
[ترجمه ترگمان]تو کار را شروع می کنی و من هم دنبالش می روم
[ترجمه گوگل]کار خود را شروع میکنید و پیگیری خواهم کرد

5. You should follow up your letter with a phone call.
[ترجمه ترگمان]باید با یه تماس تلفنی نامه - ت رو دنبال کنی
[ترجمه گوگل]شما باید نامه خود را با تماس تلفنی دنبال کنید

6. The police will follow up all possible leads.
[ترجمه ترگمان]پلیس همه سرنخ ها را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]پلیس تمامی رهبران احتمالی را دنبال خواهد کرد

7. They follow up their March show with four UK dates next month.
[ترجمه ترگمان]آن ها در ماه مارس آینده خود را با چهار قرار در بریتانیا در ماه آینده دنبال می کنند
[ترجمه گوگل]آنها ماه مارس نمایش ماه مارس خود را با چهار تاریخ بریتانیا پیگیری می کنند

8. Data from both baseline and follow up specimens are shown separately for the two subgroups.
[ترجمه ترگمان]داده ها از هر دو مبنا به طور جداگانه برای دو زیر گروه نشان داده شده اند
[ترجمه گوگل]داده های هر دو نمونه اولیه و پیگیری به طور جداگانه برای دو زیرگروه نشان داده شده است

9. Extended follow up is required, to assess the longterm effects, particularly the stricture recurrence rate after final stent removal.
[ترجمه ترگمان]برای ارزیابی اثرات دراز مدت، به ویژه نرخ بازگشت stricture پس از برداشت نهایی استنت گذاری افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]پیگیری پیشرفته برای ارزیابی اثرات طولانی مدت، به ویژه میزان عود انسداد پس از حذف استنت نهایی مورد نیاز است

10. No one asked me about follow up phone calls made to me by their offices, standard procedures for campaigns.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس از من در مورد پی گیری تماس های تلفنی که توسط ادارات و روش های استاندارد برای کمپین ها ایجاد شده بود، نپرسید
[ترجمه گوگل]هیچ کس از من در مورد پیگیری تماس تلفنی ساخته شده توسط من از دفاتر خود، روش های استاندارد برای کمپین ها پرسید

11. Later it wants to follow up with the heavy stuff: tanks, helicopters, anti-tank weapons and armored personnel carriers.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن می خواهد مواد سنگین را دنبال کند: تانک، هلی کوپتر، سلاح های ضد تانک و نفربرهای زرهی
[ترجمه گوگل]بعدا می خواهد با وسایل سنگین مانند تانک ها، هلیکوپتر ها، سلاح های ضد تانک و پرسنل زره پوش پیگیری کند

12. She had no relapse during 18 months' follow up, and results of lung function tests were normal.
[ترجمه ترگمان]او در طول ۱۸ ماه هیچ بازگشتی نداشت و نتایج تست های کارکرد ریه طبیعی بودند
[ترجمه گوگل]او طی پیگیری 18 ماهه هیچ عودتی نداشت و نتایج آزمایش های عملکرد ریه طبیعی بود

13. But seldom do these companies follow up on the true costs of counterproductive policies and decisions.
[ترجمه ترگمان]اما به ندرت این شرکت ها به دنبال هزینه های واقعی سیاست های معکوس و تصمیم گیری ها هستند
[ترجمه گوگل]اما به ندرت این شرکت ها هزینه های واقعی سیاست ها و تصمیمات ضد تولید را دنبال می کنند

14. Information for the follow up study was collected by means of personal interviews, death certificates, and records from hospitals and nursing homes.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات برای این مطالعه به وسیله مصاحبه شخصی، گواهی مرگ و بایگانی از بیمارستان ها و خانه های سالمندان جمع آوری شد
[ترجمه گوگل]اطلاعات برای مطالعه پیگیری توسط مصاحبه های شخصی، گواهی های مرگ و پرونده ها از بیمارستان ها و خانه های سالمندان جمع آوری شد

15. A follow-up session was held after the initial meeting.
[ترجمه ترگمان]جلسه پی گیری بعد از جلسه اولیه برگزار شد
[ترجمه گوگل]جلسه پیگیری پس از جلسه اولیه برگزار شد

16. She is writing a follow-up to her best-selling novel.
[ترجمه ترگمان]او در حال نوشتن یک رمان پی گیری بهترین رمان خود است
[ترجمه گوگل]او در حال پیگیری رمان پر فروش خود است

17. They are recording a follow-up to their successful 1989 album.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال ضبط یک آهنگ پی گیری برای آلبوم موفق ۱۹۸۹ آن ها هستند
[ترجمه گوگل]آنها یک پیگیری برای آلبوم موفق 1989 خود را ضبط می کنند

18. Despite the success of his last album, there are as yet no plans for any follow-ups.
[ترجمه ترگمان]با وجود موفقیت آخرین آلبوم او، هیچ برنامه ای برای پی گیری آن ها وجود ندارد
[ترجمه گوگل]با وجود موفقیت آخرین آلبوم او، هیچ برنامه ای برای پیگیری وجود ندارد

19. The book is a follow-up to her excellent television series.
[ترجمه ترگمان]این کتاب از مجموعه تلویزیونی بسیار عالی او پیروی می کند
[ترجمه گوگل]این کتاب پیروی از مجموعه تلویزیونی عالی است

20. One man was arrested during the raid and another during a follow-up operation.
[ترجمه ترگمان]یک مرد در طی این یورش دستگیر شد و یکی دیگر از آن ها در طی یک عملیات پی گیری دستگیر شد
[ترجمه گوگل]یک مرد در طول حمله و دیگری در یک عملیات پیگیری دستگیر شد

21. As a follow-up to the television series the BBC is publishing a book.
[ترجمه ترگمان]با پی گیری مجموعه تلویزیونی BBC، بی بی سی یک کتاب منتشر می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پیگیری به سریال تلویزیونی، بی بی سی کتابی را منتشر می کند

22. This meeting is a follow-up to the one we had last month.
[ترجمه ترگمان]این جلسه پی گیری to که ماه گذشته داشتیم
[ترجمه گوگل]این جلسه پیگیری از ماه گذشته ما بود

23. You will receive a follow-up visit from the person conducting the assessment.
[ترجمه ترگمان]شما یک بازدید پی گیری از طرف کسی که این ارزیابی را انجام می دهد، دریافت خواهید کرد
[ترجمه گوگل]شما یک بازدید از فردی که ارزیابی را انجام می دهد، دریافت خواهید کرد

24. The survey is a follow-up to the questionnaire.
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی از طریق پرسشنامه پی گیری شده است
[ترجمه گوگل]این بررسی پیگیری پرسشنامه است

25. They were attending hospital for follow-up treatment.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای پی گیری درمان به بیمارستان مراجعه کردند
[ترجمه گوگل]آنها برای پیگیری درمان در بیمارستان شرکت کردند

26. After the report, advisers are expected to carry out follow-up work.
[ترجمه ترگمان]پس از این گزارش، انتظار می رود که مشاوران کار پی گیری را انجام دهند
[ترجمه گوگل]پس از گزارش، از مشاوران انتظار می رود که انجام کار پیگیری را انجام دهند

27. Spielberg says he's planning to do a follow-up next year.
[ترجمه ترگمان]Spielberg می گوید که او قصد دارد سال بعد این کار را انجام دهد
[ترجمه گوگل]اسپیلبرگ می گوید که او قصد دارد تا سال آینده پیگیری کند

28. A follow-up consultation was arranged for two weeks' time.
[ترجمه ترگمان]یک مشاوره پی گیری برای دو هفته ترتیب داده شد
[ترجمه گوگل]یک مشاوره پیگیری برای مدت دو هفته مرتب شد

29. The dancer confounded her critics with a remarkable follow-up album.
[ترجمه ترگمان]رقصنده او منتقدان خود را با یک آلبوم پی گیری قابل توجه درهم کوبید
[ترجمه گوگل]رقصنده منتقدانش با یک آلبوم پیگیری قابل توجهی را مخدوش کرد

پیشنهاد کاربران

دنباله دار


پیروی

Follow up question پرسش های تکمیلی

سوالات کامل کننده

در ادامه. . . . در دنباله. .

گام تکمیلی
پیگیری کردن

پی در پی
به دنبال هم
پشت سر هم

پیگیری - فرجام بابی

پیرو. . . طبق

مرتبط، پیدرپی، طبق، پیگیری، پشت سر هم

repetition of sth that has already been started or done. . . . تکرار بعضی چیزا که قبلاً شروع شده یا انجام شده است.

واپسین

پیگیری

بعدی

In follow - up interviews with half a dozen mainly Republican respondents, none said the president’s coronavirus diagnosis was affecting their voting decision
The New York Times


Follow up questions
پرسش های تکمیلی ( پرسش هایی که در راستای پرسش های قبلی و برای کسب اطلاعات بیشتر پرسیده می شوند.

follow - up
به نقل از هزاره: 1. دنباله، ادامه، بقیه. 2. [نامه، بخشنامه و غیره] یادآوری

متعاقب

تکمیلی

do more about something

پیگیری یا بررسیِ بیش از حدِ چیزی

پیگیری کردن


کلمات دیگر: