کلمه جو
صفحه اصلی

fax


از راه فکس، فکسی، (مخفف facsimile) (فرستادن و نگاشته شدن خود به خود مطلب و عکس از طریق الکترونیکی) فکس، نمابر، دورنگار، دورنویس، فکس کردن، مطلب فکس شده، دستگاه فکس (fax machine هم می گویند)، دورنویس فکس کردن مطلب فکس شده، فکسی a fax order سفارش از طریق فکس

انگلیسی به فارسی

(مخفف facsimile) (فرستادن و نگاشته شدن خود به خود مطلب و عکس از طریق الکترونیکی) فکس، نمابر، دورنگار، دورنویس


فکس کردن


مطلب فکس شده، دستگاه فکس (fax machine هم می‌گویند)


از راه فکس، فکسی


فکس


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a system or machine for producing printed facsimiles of documents, pictures, and the like by electronic transmission from another location.
مشابه: facsimile

- We can get the form submitted in time if we send it to them by fax.
[ترجمه ترگمان] ما می توانیم فرمی را که در زمان ارسال توسط فکس برای آن ها ارسال می کنیم، به دست آوریم
[ترجمه گوگل] ما می توانیم فرم را به موقع دریافت کنیم، اگر فکس را به آنها ارسال کنیم

(2) تعریف: a facsimile that is so produced.
مشابه: facsimile

- Did we receive the fax from the lawyer's office?
[ترجمه ترگمان] آیا از دفتر وکالت نامه را دریافت کردیم؟
[ترجمه گوگل] آیا فکس را از دفتر وکیل دریافت کردیم؟
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or denoting a system or machine that produces printed facsimiles of electronically transmitted documents, pictures, and the like.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: faxes, faxing, faxed
• : تعریف: to transmit (a printed document, picture, or the like) to be electronically duplicated at another location.

- The insurance company will fax me a copy of my documents.
[ترجمه ترگمان] شرکت بیمه یک کپی از اسناد من را به من فکس خواهد کرد
[ترجمه گوگل] شرکت بیمه یک کپی از اسناد من را فکس می کند

• device for electronically transmitting written material; material sent by fax
electronically transmit written material, send a fax
if you fax a document, you cause a copy of it to be made in a different place by sending information electronically along a telephone line.
a fax or a fax machine is the piece of equipment used to copy documents by sending information electronically along a telephone line.
a fax is also the copy that is made when you fax a document.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] فاکس ؛ دورنگار - فاکس، دور نگار انتقال مستندات کاغذی از طریق خطوط تلفن به وسیله ی تبدیل ظاهر سند به یک سیگنال الکترونیکی، خروجی این سیستم مانند فتوکپی است و کامپیوترها با به کار گیری نرم افزار مناسب و یک فاکس مودم . می توانند سینالهای فاکس را دریافت کرده و یا ارسال کند . یک نوشته ی فاکس ( دور نگار ) به جای فایلی را کاراکترها دارای تصویر طراحی بیتی است . - پست تصویری، نمابر دفاکس .
[برق و الکترونیک] facimile-نمابر[فکس] سیستمی برای ارسال و دریافت متن و / یا گرافیک از طریق خطوط تلفن .ابتدا به کمک پویشگر (Scanner) ،نسخه ی موضوع(subject copy) تحت پویش نوری قرار می گیرد و سیگنال الکرتیکی متناظر با تصویر تولید می شود. پس از رمزگذاری ،سیگنال به وسیله ی مودم و از طریق خطوط تلفنی به دستگاه مشابه فکس در مقصد ارسال می شود.سرعت مودمهای فکس نوعاً 14/4kb/s است.دستگاه فکس گیرنده پس از رمزگشایی سیگنال آن را به قالب مناسب باری چاپ نسخه ی نمابر(facsimile copy) تبدیل می کند.

مترادف و متضاد

facsimile


Synonyms: copy, duplicate, electronic message, reproduction, transmission


copy


Synonyms: deliver, relay, send, transmit


جملات نمونه

1. a fax order
سفارش از طریق فکس

2. Fax this paper to Mr. Tanaka.
[ترجمه ترگمان]\"این کاغذ رو برای آقای\" tanaka فکس کنید
[ترجمه گوگل]این مقاله به آقای تاناکا فکس بدهید

3. In 1843 Bain filed a patent for his fax machine.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۴۳ Bain برای دستگاه فکس حق ثبت اختراع کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1843، باین یک ثبت اختراع برای دستگاه فکس خود را ثبت کرد

4. Viewers are invited to fax in with their comments.
[ترجمه ترگمان]بینندگان با نظرات خود به فاکس دعوت می شوند
[ترجمه گوگل]بینندگان دعوت شده است تا با نظرات خود فکس کنند

5. Fax machines were a wonderful invention at the time.
[ترجمه ترگمان]ماشین های دورنگار یک اختراع شگفت انگیز در آن زمان بودند
[ترجمه گوگل]دستگاه های فکس در آن زمان یک اختراع فوق العاده بودند

6. Can you send it to me by fax?
[ترجمه ترگمان]می توانید آن را با فاکس برایم بفرستید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید آن را به صورت فکس به من ارسال کنید؟

7. Please fax me the layout for the new catalogue.
[ترجمه ترگمان]لطفا برای کاتالوگ جدید کتاب رو برام فکس کنید
[ترجمه گوگل]لطفا طرح جدید کاتالوگ را به من بدهید

8. These days, cartoonists send in their work by fax.
[ترجمه ترگمان]این روزها، cartoonists کار خود را با فاکس ارسال می کنند
[ترجمه گوگل]این روزها، کاریکاتوریست ها در فکس خود کار می کنند

9. Our fax machine differentiates between an incoming fax signal and a voice call.
[ترجمه ترگمان]دستگاه فکس بین یک سیگنال ارسال سیگنال و یه صدا میاد
[ترجمه گوگل]دستگاه فکس ما بین سیگنال فکس ورودی و یک تماس صوتی متفاوت است

10. I'll send you a fax with the details of the proposal.
[ترجمه ترگمان]با جزئیات این پیشنهاد یک فکس می فرستم
[ترجمه گوگل]من به شما یک فکس با جزئیات پیشنهاد ارسال می کنم

11. In the 1970s it was illegal to transmit fax signals via the public telephone system.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۷۰ انتقال سیگنال های فکس از طریق سیستم تلفن عمومی غیر قانونی بود
[ترجمه گوگل]در دهه 1970 غیر قانونی بود که سیگنال های فکس را از طریق سیستم تلفن عمومی پخش کند

12. Did you get my fax?
[ترجمه ترگمان]فکس رو گرفتی؟
[ترجمه گوگل]آیا فاکس رو دریافت کردی؟

13. She asked me to fax her the details.
[ترجمه ترگمان]اون از من خواست جزئیات رو براش توضیح بدم
[ترجمه گوگل]او از من خواسته بود تا جزئیات او را فکس کند

14. The number of fax machines operating around the world has now reached ten million.
[ترجمه ترگمان]تعداد دستگاه های فکس در سراسر جهان اکنون به ۱۰ میلیون رسیده است
[ترجمه گوگل]تعدادی از دستگاه های فکس در سراسر جهان در حال حاضر به ده میلیون نفر رسید

15. The fax machine's packed up again.
[ترجمه ترگمان]ماشین فاکس دوباره بسته شد
[ترجمه گوگل]دستگاه فکس دوباره بسته شده است

a fax order

سفارش از طریق فکس



کلمات دیگر: