کلمه جو
صفحه اصلی

forbidden


معنی : ممنوع
معانی دیگر : قدغن، بازمان، نشایست، ممنوعه، ممنوع شده، نامجاز

انگلیسی به فارسی

قسمت سوم فعل Forbid


ممنوع


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: a past participle of forbid.
صفت ( adjective )
• : تعریف: proscribed, as by law or custom; not allowed; prohibited.
متضاد: allowable, authorized, permissible, permitted
مشابه: illicit, out of bounds

- forbidden pleasures
[ترجمه ترگمان] لذت های ممنوعه
[ترجمه گوگل] لذت های ممنوع

• not allowed, banned, prohibited
if something is forbidden, you are not allowed to do it or have it.
a forbidden place is one that you are not allowed to visit or enter.
a forbidden subject is one that you must not mention.
see also forbid.

Simple Past: forbade


دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] ممنوع
[برق و الکترونیک] ممنوع
[ریاضیات] غیر مجاز، ممنوع

مترادف و متضاد

outlawed, prohibited


ممنوع (صفت)
forbidden, prohibited, impermissible, unallowed

Synonyms: banned, closed, closed-down, closed-up, contraband, no-no, off limits, out of bounds, proscribed, refused, taboo, verboten, vetoed


Antonyms: allowed, approved, authorized, permitted, sanctioned


جملات نمونه

1. admission is forbidden
ورود ممنوع است.

2. double-parking is forbidden
پارک دوبله ممنوع است.

3. he was forbidden to leave the house
به او اجازه نداده بودند که از خانه بیرون برود.

4. it is forbidden to drive on the shoulder of the road
رانندگی در کناره ی جاده قدغن است.

5. prisoners were forbidden to approach the gate under pain of death
زندانیان را با تهدید به مجازات مرگ از نزدیک شدن به دروازه بر حذر داشته بودند.

6. smoking is forbidden
استعمال دخانیات ممنوع است.

7. women are forbidden in this club
ورود زن ها به این باشگاه ممنوع است.

8. the doctor has forbidden him to drink alcoholic beverage
دکتر او را از نوشیدن مشروبات الکلی منع کرده است.

9. unlawful entry is forbidden under penalty of imprisonment
ورود غیر قانونی مشمول مجازات زندان است.

10. the sale of narcotics is forbidden
فروش مواد مخدر ممنوع است.

11. washing cars in the street is forbidden
شستن اتومبیل در خیابان ممنوع است.

12. It is forbidden to smoke at school.
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در مدرسه ممنوع است
[ترجمه گوگل]ممنوع است در مدرسه سیگار بکشد

13. Jockeys are forbidden to bet on the outcome of races.
[ترجمه ترگمان]Jockeys برای شرط بندی بر نتیجه مسابقه منع شده اند
[ترجمه گوگل]جاکی ها ممنوع هستند در نتیجه مسابقات

14. It is forbidden to smoke in this room.
[ترجمه ........] دراین اتاق سیگار کشیدن ممنوع است
[ترجمه ترگمان]در این اتاق سیگار کشیدن ممنوع است
[ترجمه گوگل]ممنوع است در این اتاق سیگار بکشد

15. Forbidden fruit is sweet.
[ترجمه ترگمان]میوه ممنوعه شیرین است
[ترجمه گوگل]میوه ممنوع است شیرین است

16. He was expressly forbidden to speak to the girl.
[ترجمه ترگمان]او مخصوصا برای صحبت با آن دختر قدغن شده بود
[ترجمه گوگل]او به طور واضح صحبت کردن با دختر را ممنوع کرد

17. It is not allowed to approach the forbidden area.
[ترجمه ترگمان]به منطقه ممنوعه نزدیک نمی شود
[ترجمه گوگل]مجاز نیست که به منطقه ممنوعه رسیدگی کند

پیشنهاد کاربران

Forbidden City
شهر ممنوعه در پکن ( چین ) با کاخ های 600ساله

smoking is forbidden in this place
سیگار کشیدن در این مکان ممنوعه 🗄

Why trump can't go to White House any more? Because it is forbiden

ممنوع ، قدغن

ممنوع
بازمان



کلمات دیگر: