کلمه جو
صفحه اصلی

grouping


معنی : دسته، طبقه بندی، دسته بندی، گروه بندی، گروهسازی
معانی دیگر : دسته بند

انگلیسی به فارسی

گروه بندی، دسته بندی، دسته، طبقه بندی، گروهسازی


دسته بند، دسته، گروه سازی


گروه بندی


انگلیسی به انگلیسی

• assembly, gathering, collecting
a grouping of people or things is a set of them with something in common.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] گروه بندی
[برق و الکترونیک] گروه بندی 1. خطای متناوب در فاصله خطوط ثبت شده در سیستم نمابر ( فاکس) . 2. فاصله غیر یکنواخت بین شیارها در هنگام ضبط دیسکی .
[نساجی] متراکم کردن نخ های تار در شانه در قسمتهائی از پارچه
[ریاضیات] دسته بندی، گروه بندی، گروه بندی کردن

مترادف و متضاد

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

طبقه بندی (اسم)
arrangement, classification, taxonomy, assortment, grading, grouping, systematization, standardization

دسته بندی (اسم)
faction, division, rating, ordination, assortment, grouping, junta

گروه بندی (اسم)
grouping, regimentation

گروه سازی (اسم)
grouping

جملات نمونه

1. These small nations constitute an important grouping within the EU.
[ترجمه ترگمان]این کشورهای کوچک یک گروه بندی مهم در اتحادیه اروپا را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]این کشورها کوچک، یک گروه مهم در اتحادیه اروپا هستند

2. The new grouping of classes means larger numbers in each class.
[ترجمه ترگمان]گروه بندی جدید کلاس ها به معنای اعداد بزرگ تر در هر کلاس است
[ترجمه گوگل]گروه جدید کلاسها به معنای تعداد بیشتری در هر کلاس است

3. The most common way of grouping was to sort the children by ability.
[ترجمه ترگمان]رایج ترین شیوه دسته بندی، دسته بندی بچه ها از طریق توانایی بود
[ترجمه گوگل]شایع ترین روش گروه بندی این بود که کودکان را با توانایی مرتب کند

4. Even before the 1923 Grouping some companies were strongly territorial, and several had working arrangements with one another within one geographical area.
[ترجمه ترگمان]حتی قبل از سال ۱۹۲۳، برخی از شرکت ها به شدت منطقه ای بودند و چندین برنامه کاری با یکدیگر در یک منطقه جغرافیایی داشتند
[ترجمه گوگل]حتی قبل از گروه 1923 برخی از شرکت ها به شدت سرزمینی بودند و تعدادی از آنها در یک منطقه جغرافیایی با یکدیگر همکاری داشتند

5. The planes approached in a tight grouping.
[ترجمه ترگمان]صفحات در یک گروه محکم به هم نزدیک شدند
[ترجمه گوگل]این هواپیما در یک گروه تنگ قرار دارد

6. This grouping worked quite efficiently, and a long stretch of fence was built on Donald's first day.
[ترجمه ترگمان]این گروه بندی به نحو احسن انجام شد و روز اول یک حصار بلند از حصار ساخته شد
[ترجمه گوگل]این گروه به طور موثری کار می کرد و طولانی ترین حصار در روز اول دونالد ساخته شد

7. There are very many such influences on grouping structure, so that rigid rules would be almost impossible to specify.
[ترجمه ترگمان]تاثیرات بسیار زیادی در گروه بندی ساختار وجود دارد، به طوری که مشخص کردن قوانین سخت و سخت ممکن است غیر ممکن باشد
[ترجمه گوگل]چنین تأثیرات زیادی بر ساختار گروه بندی وجود دارد، به طوری که قوانین سخت گیرانه تقریبا غیرممکن است

8. Hierarchical ranking operated within each social grouping as well as between members of different groups.
[ترجمه ترگمان]سلسله مراتبی در هر گروه بندی اجتماعی و بین اعضای گروه های مختلف عمل می کند
[ترجمه گوگل]رتبه بندی سلسله مراتبی در داخل هر گروه اجتماعی و همچنین بین اعضای گروه های مختلف قرار دارد

9. In this way, infants' ability to detect rhythm, grouping, melodies, and other changes over time are explored.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، توانایی کودکان برای تشخیص ریتم، گروه بندی، ملودی، و تغییرات دیگر در طول زمان مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]به این طریق، توانایی نوزادان برای تشخیص ریتم، گروه بندی، ملودی ها و سایر تغییرات در طول زمان مورد بررسی قرار می گیرد

10. Aside from the dismal academic record of ability grouping, it has a divisive social consequence as well.
[ترجمه ترگمان]گذشته از سابقه علمی شوم گروه بندی توانایی، آن نیز یک پیامد اجتماعی divisive دارد
[ترجمه گوگل]به غیر از رکورد تحصیلی نامناسب گروه بندی توانایی، آن نیز یک نتیجه اجتماعی متفرق است

11. The next grouping in this hastily cooked-up Assembly gained only 13 seats.
[ترجمه ترگمان]گروه بندی بعدی در این مجلس تازه پخته شده تنها ۱۳ کرسی به دست آورد
[ترجمه گوگل]گروه بعدی در این مجلس پرتلاطم به تازگی به 13 صندلی رسیده است

12. Grouping readers of roughly similar papers together improves the statistical reliability of our results.
[ترجمه ترگمان]گروه بندی خوانندگان تقریبا مشابه با هم، قابلیت اطمینان اماری نتایج ما را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]خوانندگان گروهی از مقالات تقریبا مشابه با بهبود اعتبار آماری نتایج ما را بهبود می بخشد

13. The final grouping concentrates on those sensors under development.
[ترجمه ترگمان]گروه بندی نهایی بر روی این حسگرها در حال توسعه متمرکز است
[ترجمه گوگل]گروه نهایی بر روی سنسورهایی که در حال توسعه هستند تمرکز می کند

14. The third is the loose grouping of leaders of republics and nationalist parties.
[ترجمه ترگمان]سوم، گروه بندی سست رهبران احزاب و احزاب ملی است
[ترجمه گوگل]سوم، گروهی شبیه رهبران جمهوری ها و احزاب ملی است

پیشنهاد کاربران

( جمع ) دسته جات

group, body, league, circle= thefreedictionary. com/grouping
گروه، دسته

دور هم جمع شدن و تشکیل گروه دادن

grouping ( باستان شناسی )
واژه مصوب: گروه بندی
تعریف: جدا کردن اشیای مشابه به صورت مجموعه بدون دسته بندی ازپیش تعیین شده


کلمات دیگر: