کلمه جو
صفحه اصلی

detection


معنی : بازرسی، کشف، ردیابی، بازیابی، بروز، اکتشاف، یافت، تفتیش
معانی دیگر : پی بری، شناسایی، پنهان یابی

انگلیسی به فارسی

ردیابی، کشف، بازیابی، بازرسی، تفتیش، اکتشاف


یافت، کشف


تشخیص، کشف، ردیابی، بازرسی، بازیابی، بروز، اکتشاف، یافت، تفتیش


انگلیسی به انگلیسی

• discovery, act of detecting, finding out; fact of being detected; demodulation, act or process of separating a modulated message from the carrier signal (computers, telecommunications)

دیکشنری تخصصی

[شیمی] آشکارسازی
[کامپیوتر] کشف .
[برق و الکترونیک] آشکار سازی فرایند تبدیل سیگنال حامل « آر اف» به شکل قابل شنیدن یا دیدن . اگر حامل مدوله نشده باشد، نتیجه ی آشکار سازی یک ولتاژ « دی سی» است که روی موج سنج دیودی خود را نشان می دهد. چنانچه حامل مدوله شده باشد، سیگنال مدوله سازی در خروجی یه دست می آید و به عمل اغلب مدوله زدایی گفته می شود. - آشکار سازی
[نساجی] معرف - شناساگری
[ریاضیات] آشکارسازی، کشف، یافت، تشخیص
[آمار] آشکارسازی

مترادف و متضاد

بازرسی (اسم)
control, search, exam, examination, audit, inspection, detection, cross-examination, examen

کشف (اسم)
intuition, detection, treasure trove, demodulation, discovery, finding, overture

ردیابی (اسم)
detection, tracing

بازیابی (اسم)
detection, retrieval

بروز (اسم)
outbreak, indication, detection

اکتشاف (اسم)
detection, reconnaissance, exploration, discovery, finding

یافت (اسم)
detection, finding

تفتیش (اسم)
inspection, detection

discovery


Synonyms: apprehension, disclosure, espial, exposé, exposure, ferreting out, find, revelation, strike, tracking down, uncovering, unearthing, unmasking


Antonyms: failure, miss, mistake


جملات نمونه

1. the detection of crime
کشف جنایت

2. the detection of hidden or potential diseases
تشخیص بیماری های نهفته یا تانشی

3. Our aim is the early detection and treatment of all cancers.
[ترجمه ترگمان]هدف ما تشخیص زودهنگام و درمان همه سرطان ها است
[ترجمه گوگل]هدف ما تشخیص زودهنگام و درمان همه سرطانها است

4. Early detection of the disease is vital.
[ترجمه ترگمان]تشخیص اولیه این بیماری حیاتی است
[ترجمه گوگل]تشخیص زودرس بیماری ضروری است

5. By flying low, the plane avoided detection by enemy radar.
[ترجمه ترگمان]با پایین پرواز، هواپیما از ردیابی رادار دشمن اجتناب می کرد
[ترجمه گوگل]با پرواز کم، هواپیما از تشخیص رادار رادار اجتناب کرد

6. Early detection of cancers is vitally important.
[ترجمه ترگمان]تشخیص اولیه سرطان ها مهم است
[ترجمه گوگل]تشخیص زودرس سرطان ها حیاتی است

7. It seemed impossible he would escape detection .
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که غیر ممکن است که او فرار کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید غیر ممکن بود او از تشخیص فرار کند

8. Their prey can sometimes escape detection by remaining still.
[ترجمه ترگمان]طعمه آن ها گاهی اوقات می تواند با باقی ماندن از تشخیص فرار کند
[ترجمه گوگل]شکار آنها گاهی اوقات با وجود باقی ماندن می تواند تشخیص یابد

9. The latest figures show falling crime detection rates.
[ترجمه ترگمان]آخرین آمار نشان دهنده کاهش میزان تشخیص جرم است
[ترجمه گوگل]آخرین آمار نشان می دهد که نرخ تشخیص جرم کاهش یافته است

10. The detection rate for motor vehicle theft that year was just 7 per cent.
[ترجمه ترگمان]نرخ تشخیص وسایل نقلیه موتوری در آن سال تنها ۷ درصد بود
[ترجمه گوگل]میزان تشخیص سرقت وسایل نقلیه موتور در سال فقط 7 درصد بود

11. Last year the detection rate for car theft was just 13%.
[ترجمه ترگمان]سال گذشته میزان تشخیص جرم خودروها تنها ۱۳ درصد بود
[ترجمه گوگل]سال گذشته نرخ تشخیص سرقت خودرو تنها 13٪ بود

12. A sound arrangement is an electronic oscillator and detection system employing ganged selective tuning.
[ترجمه ترگمان]یک آرایش صوتی، یک نوسان ساز الکترونیکی و سیستم تشخیص است که تنظیم selective انتخابی را بکار می برد
[ترجمه گوگل]ترتیب صدا یک سیستم نوسان الکترونیکی و سیستم تشخیصی با استفاده از تنظیم انتخاب انتخابی است

13. There was no difference in the cancer detection rate.
[ترجمه ترگمان]در نرخ تشخیص سرطان هیچ تفاوتی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]میزان تشخیص سرطان تفاوتی نداشت

14. At security checkpoints, the metal detection machines were set so high that magnetic strips on credit cards could set them off.
[ترجمه ترگمان]در ایست های بازرسی امنیتی، دستگاه های تشخیص فلز چنان بالا هستند که نوارهای مغناطیسی روی کارت های اعتباری می تواند آن ها را خاموش کند
[ترجمه گوگل]در ایستگاه های بازرسی امنیتی، دستگاه های تشخیص فلز تا حد زیادی تنظیم شده بودند که نوار مغناطیسی کارت های اعتباری می تواند آنها را خاموش کند

15. Many problems, however, escape detection.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از مشکلات، تشخیص فرار هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از مشکلات، فرار از تشخیص

the detection of crime

کشف جنایت


پیشنهاد کاربران

کشف

ردیابی

یافته

تشخیص

detection and tracking = شناسایی و ردیابی
detection = شناسایی ، تشخیص

finding

The discovery og sth which is supposed to be hidden


کلمات دیگر: