کلمه جو
صفحه اصلی

forum


معنی : بازار، میدان، محکمه، دادگاه، دیوانخانه، محل اجتماع عموم
معانی دیگر : (بخشی از روزنامه یا برنامه ی رادیویی و یا هرجایی که در آن امور اجتماعی و همگانی مورد بحث و شور قرار می گیرد) محل تبادل نظر، محل برخورد آرا، سگالگاه، کنگاشگاه، (روم باستان) میدان شهر (که برخی امور سیاسی و قانونی در آنجا کنکاش یا رسیدگی می شد)، محکمه ی عدل، تبادل نظر، کنکاش، سگالش، هم اندیشی، گردهمایی

انگلیسی به فارسی

(روم باستان) میدان، بازار، محل اجتماع عموم،دادگاه، محکمه، دیوانخانه


انجمن، محکمه، دیوانخانه، محل اجتماع عموم، میدان، بازار، دادگاه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: fora, forums
(1) تعریف: the central place in ancient Roman cities for the conduct of public and business affairs and for public assembly.

(2) تعریف: a meeting place or media channel for open discussion of issues.

(3) تعریف: a court of law.
مشابه: tribunal

(4) تعریف: a public meeting to discuss some issue of public or general interest.

• city square or market, place of assembly, place for conducting official business (in ancient rome); court; place where discussions are held; message board on the internet focused on a particular subject (computers)
a forum is a place or event in which people exchange ideas and discuss things.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] گردهمایی
[حقوق] مرجع رسیدگی، دادگاه
[ریاضیات] انجمن، مجمع

مترادف و متضاد

Synonyms: agency, apparatus, avenue, backdrop, channel, framework, means, mechanism, medium, meeting place, place, scene, stage, vehicle, venue


بازار (اسم)
agora, market, marketplace, bazaar, mart, plaza, forum

میدان (اسم)
amplitude, ground, place, field, plaza, ring, scope, square, battlefield, forum, band, purview

محکمه (اسم)
assize, tribunal, forum, court of justice, law court

دادگاه (اسم)
bar, court, forum, courtroom, courthouse, witness box

دیوانخانه (اسم)
forum

محل اجتماع عموم (اسم)
forum

meeting


Synonyms: assembly, colloquium, conclave, conference, congregation, congress, convention, convocation, council, gathering, get-together, rally, seminar, symposium


setting


جملات نمونه

1. this journal is the opposition's only forum
این نشریه یگانه وسیله ی ابراز عقیده ی مخالفین است.

2. the role of the parliament as a forum for the exchange of ideas
نقش پارلمان به عنوان محلی برای تبادل نظر

3. The forum is now open to all budding entrepreneurs.
[ترجمه ترگمان]این فروم اکنون برای همه کارآفرینان نوپا باز است
[ترجمه گوگل]این انجمن اکنون برای همه کارآفرینان جوان است

4. The conference provides a useful forum for the exchange of views and ideas.
[ترجمه ترگمان]این کنفرانس برای تبادل دیدگاه ها و ایده ها، مجمعی مفید فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این کنفرانس یک انجمن مفید برای تبادل نظر و ایده است

5. The letters page of this newspaper is a forum for public argument.
[ترجمه ترگمان]صفحه اول این روزنامه، انجمنی برای بحث های عمومی است
[ترجمه گوگل]صفحه نامه این روزنامه یک انجمن برای استدلال عمومی است

6. This is the only forum where East and West can get together.
[ترجمه ترگمان]این تنها جایی است که در آن شرق و غرب می توانند به هم برسند
[ترجمه گوگل]این تنها انجمن است که شرق و غرب می توانند با هم همکاری کنند

7. The group provides a forum for the discussion of ideas.
[ترجمه ترگمان]این گروه برای بحث در مورد ایده ها، مجمعی ارائه می کند
[ترجمه گوگل]این گروه یک انجمن برای بحث درباره ایده ها فراهم می کند

8. An international forum on economic development took place in Brussels.
[ترجمه ترگمان]یک گردهمایی بین المللی در زمینه توسعه اقتصادی در بروکسل برگزار شد
[ترجمه گوگل]یک انجمن بین المللی توسعه اقتصادی در بروکسل برگزار شد

9. The journal aims to provide a forum for discussion and debate.
[ترجمه ترگمان]این دفتر قصد دارد برای بحث و گفتگو یک فروم ایجاد کند
[ترجمه گوگل]مجله به دنبال ایجاد یک انجمن برای بحث و گفتگو است

10. Television is now an important forum for political debate.
[ترجمه ترگمان]تلویزیون اکنون یک فروم مهم برای مباحثات سیاسی است
[ترجمه گوگل]تلویزیون در حال حاضر یک انجمن مهم برای بحث سیاسی است

11. A monthly forum was set up to deal with all issues appertaining to Everton Park.
[ترجمه ترگمان]یک گردهمایی ماهانه برای مقابله با همه مسایل appertaining به اورتون پارک انجام شد
[ترجمه گوگل]یک انجمن ماهانه برای حل همه مسائل مربوط به اورتون پارک تنظیم شد

12. The letters page serves as a useful forum for the exchange of readers' views.
[ترجمه ترگمان]این صفحه به عنوان یک انجمن مفید برای تبادل دیدگاه های خوانندگان عمل می کند
[ترجمه گوگل]صفحه نامه به عنوان یک انجمن مفید برای تبادل نظر خوانندگان خدمت می کند

13. They're holding a forum on new ways of teaching history.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال برگزاری یک گردهمایی درباره راه های جدید آموزش تاریخ هستند
[ترجمه گوگل]آنها در حال برگزاری یک انجمن برای روش های جدید تدریس تاریخ هستند

14. The housing forum in Wensleydale was set up to assess the severity of the problem.
[ترجمه ترگمان]انجمن مسکن در Wensleydale برای ارزیابی شدت این مشکل تشکیل شد
[ترجمه گوگل]انجمن مسکن در Wensleydale برای ارزیابی شدت مشکل تعیین شد

the role of the parliament as a forum for the exchange of ideas

نقش پارلمان به عنوان محلی برای تبادل نظر


This journal is the opposition's only forum.

این نشریه یگانه وسیله‌ی ابراز عقیده‌ی مخالفین است.


اصطلاحات

the Forum

فوروم (ورزشگاه و کنکاشگاه بزرگ و باستانی شهر روم)


پیشنهاد کاربران

نهاد و موسسات

محکمه - پرسش و پاسخ

میزگرد ، نشست

نشستگاه ، همایشگاه

تالار گفتگو ، انجمن گفتگو ، اتاق گفتگو

نظر آزمایی

انجمن

وبسایتی که افراد علاقمند به موضوعی خاص در آن وبسایت به تبادل نظر میپردازند

Place for public argument

هم اندیشگاه

اتاق فکر

جلسه بحث و تبادل نظر

گرد همایی ، میزگرد ( در مصاحبه های تلویزیون )

provide a forum for something
فراهم آوردن مکان یا موقعیتی به هدف چیزی

اجماع

اجلاس

نظرگاه

محل تبادل نظر

انجمن - تالار گفتگو ( بیشتر اینترنتی )

نِشَست، میزگرد

Meeting

کنشگاه

گردهمایی، انجمن، جلسه، اجلاس

مجمع

نشست هم اندیشی

forum ( عمومی )
واژه مصوب: نظرآزمایی
تعریف: جلسۀ تبادل نظر و برخورد آرا یا سلسله سخنرانی هایی که برای بیان دیدگاه های گوناگون در زمینه‏ای خاص برگزار شود

محفل


کلمات دیگر: