(کامپیوتر)، سیم بندی شده (hardwired هم می نویسند)، سیم بندی شده،سیم بستی،هم پیوند، سیم بندى شده، سخت افزارى کامپیوتر : سخت سیم پیچى شده
hard wired
(کامپیوتر)، سیم بندی شده (hardwired هم می نویسند)، سیم بندی شده،سیم بستی،هم پیوند، سیم بندى شده، سخت افزارى کامپیوتر : سخت سیم پیچى شده
انگلیسی به انگلیسی
• (computers) built-in, permanently connected, cannot be changed or adjusted (i.e. of a function or program)
دیکشنری تخصصی
[کامپیوتر] سیستم بندی شده، سیسم بندی سخت افزاری مربوط به اتصال فیزیکی دو قطعه از تجهیزات الکترونیکی بایک کابل ( سیم )
[کامپیوتر] سیم پیچی شده، سخت افزاری، سیم بندی شده .
[کامپیوتر] سیم پیچی شده، سخت افزاری، سیم بندی شده .
جملات نمونه
1. a hard-wired terminal
پایانه ی هم پیوند
پیشنهاد کاربران
یک رفتار hard_wired ناشی از ژنهای ما هست و به شیوه ای است که مغز ما فرمان میدهد؛ بعبارتی اینگونه رفتارها باتجربه فراگرفته نمیشوند
عجین
سرشت طبیعی، عجین شده ( با )
تثبیت شده
سختگیر
صفت ) 1 - ذاتی، فطری، بالفطره، طبیعی، غریزی
مثال: Humans are hardwired for speech
انسان ها بالفطره سخنگو هستند!
Mothers are hardwired to protect their children
مادران ذاتا محافظ بچه هایشان هستند!
Speech is hardwired in the human brain
قوه ناطقه در مغز انسان غریزی است!
2 - مربوط به الکترونیک به معنای:
سخت سیم پیچی شده ، سیم پیچی شده ، سخت افزاری ، سیم بندی شده ، [همبندی شده ، سیم کشی شده] در طراحی کامپیوتر و الکترونیک ، قابلیت استفاده از سخت افزارها ( مانند مدارهای منطقی ) میباشد به عبارت کلی تر ، این اصطلاح در مورد کامپیوتر یا وسایل دیگری به کار میرود که بطور فیزیکی به یک سیستم یا شبکه متصل شده اند ، مثل ریز پردازنده ای که به وسیله یک اتصال دهنده یا کابل شبکه ای به یک شبکه محلی وصل شده است
مثال: Humans are hardwired for speech
انسان ها بالفطره سخنگو هستند!
Mothers are hardwired to protect their children
مادران ذاتا محافظ بچه هایشان هستند!
Speech is hardwired in the human brain
قوه ناطقه در مغز انسان غریزی است!
2 - مربوط به الکترونیک به معنای:
سخت سیم پیچی شده ، سیم پیچی شده ، سخت افزاری ، سیم بندی شده ، [همبندی شده ، سیم کشی شده] در طراحی کامپیوتر و الکترونیک ، قابلیت استفاده از سخت افزارها ( مانند مدارهای منطقی ) میباشد به عبارت کلی تر ، این اصطلاح در مورد کامپیوتر یا وسایل دیگری به کار میرود که بطور فیزیکی به یک سیستم یا شبکه متصل شده اند ، مثل ریز پردازنده ای که به وسیله یک اتصال دهنده یا کابل شبکه ای به یک شبکه محلی وصل شده است
ذاتی
فطری
موروثی
innate
not learned
if an attitude, way of behaving etc. is hard - wired, it is a natural part of a person’s character that they are born with and cannot change
genetically or innately determined
inborn
فطری
موروثی
innate
not learned
if an attitude, way of behaving etc. is hard - wired, it is a natural part of a person’s character that they are born with and cannot change
genetically or innately determined
inborn
متحجر
تعبیه شده به طور دائمی و غیرقابل تغییر
نهاده شده در طبیعت, به ودیعه گذاشته شده
از پیش برنامه ریزی شده به صورت ژنتیکی
به طور پیچیده سیم پیچی شده
فطری ، ذاتی
]در اصطلاح] به معنای" ذاتی" و یا یک" ویژگی درونی" می باشد. گاهی به صورت Hard - wired هم نوشته می شود
با دوام
پر دوام
مقاوم
جان سخت
پر دوام
مقاوم
جان سخت
در لغت به معنی سیم پیچی و سیم کشی شده است و در اصطلاح به معنی ذاتی و فطری و ژنتیکی داشتن یک کاراکتر
the language capacity is genetically hard wired in the new born human.
*زبان* یک قابلیت فطری و طبیعی در نوزاد انسان میباشد.
the language capacity is genetically hard wired in the new born human.
*زبان* یک قابلیت فطری و طبیعی در نوزاد انسان میباشد.
نشات گرفته از ژنتیک به جای تجربه
فطری
صفت ، عادت یا هرچیزی که نهادینه ست و عوض کردنش دشواره
ویژگی های شخصیتی که با آن متولد شدیم و تغییر نمیکند
نهادینه کردن
نهدینه شده
کلمات دیگر: