کلمه جو
صفحه اصلی

go down


معنی : فروکش کردن، خوابیدن، پایین رفتن، غرق شدن، روی کاغذ آمدن، غروب کردن، انبار، قدرت، جرعه، بلع، لقمه بزرگ
معانی دیگر : 1- پایین رفتن، نزول کردن 2- ثبت شدن، 3- شکست خوردن، فرو افتادن 4- (انگلیس) دانشگاه را تمام کردن، روی کاغذ امدن، (در خاور دور) انبار کالا

انگلیسی به فارسی

پایین رفتن


غروب کردن


نزول کردن


پایین افتادن


پذیرفته شدن


ثبت شدن


اتفاق افتادن


رابطه‌ی جنسی دهانی


خراب شدن


برو پایین، پایین رفتن، غرق شدن، روی کاغذ آمدن، خوابیدن، غروب کردن، فروکش کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to disappear from sight below the horizon; set.
مترادف: set
مشابه: sink

(2) تعریف: to be capable of being swallowed; be ingested.

- It goes down well with milk.
[ترجمه ترگمان] این کار با شیر خیلی خوب پیش می رود
[ترجمه گوگل] با شیر خوب می شود

(3) تعریف: to be defeated; fail.
مترادف: fail, lose, succumb
مشابه: yield

• descend; decrease; be defeated; be recorded in history; happen, take place (slang); perform oral sex (slang)

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] خراب شدن

مترادف و متضاد

فروکش کردن (فعل)
alight, subside, ebb, come down, descend, flow down, lower, go down, fall away

خوابیدن (فعل)
stop, bed, kip, doss, sleep, lie, go down

پایین رفتن (فعل)
come down, descend, go down

غرق شدن (فعل)
merge, sink, go down, drown

روی کاغذ آمدن (فعل)
go down

غروب کردن (فعل)
set, go down

انبار (اسم)
lodge, store, agglomeration, tender, seraglio, cellar, storeroom, storehouse, repository, arsenal, garner, depot, sluice, repertory, clearing house, depository, thesaurus, entrepot, stockroom, godown

قدرت (اسم)
might, potency, power, authority, rod, zing, vigor, sovereignty, nerve, posse, vim, godown, staying power, puissance, strong arm, vis

جرعه (اسم)
shot, sip, swig, quaff, gulp, potion, godown, potation

بلع (اسم)
gulp, godown

لقمه بزرگ (اسم)
gulp, godown, stull

lose, fall


Synonyms: be beaten, be defeated, cave in, collapse, crumple, decline, decrease, descend, droop, drop, fold, founder, go under, keel, lessen, make less, pitch, plunge, reduce, sag, set, sink, slump, submerge, submerse, submit, succumb, suffer defeat, topple, tumble


Antonyms: gain, go up, increase


Descend; to move from a higher place to a lower one


Disappear below the horizon; to set


Decrease; to change from a greater value to a lesser one


Be received or accepted


Be recorded or remembered (as)


Take place, happen


perform oral sex


Stop functioning, to go offline


جملات نمونه

1. Never let the sun go down on your anger.
[ترجمه ترگمان] هیچوقت نذار خورشید روی خشمت فرو بره
[ترجمه گوگل]هرگز اجازه ندهید خورشید خاموش شود

2. Let not the sun go down upon thy wrath.
[ترجمه ترگمان]بگذار آفتاب به خشم تو فرو نرود
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید خورشید بر خشم شما بیفتد

3. Let not the sun go down on your wrath.
[ترجمه ترگمان] نذار خورشید از خشم تو پایین بیاد
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید خورشید بر خشم شما بیفتد

4. Few of his works will go down to posterity.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از آثار او به سوی آیندگان خواهد رفت
[ترجمه گوگل]تعداد اندکی از آثار او به نسلهای بعدی میرسد

5. Go down and see who is at the door, please.
[ترجمه ترگمان]برو پایین و ببین کی دم در است، خواهش می کنم
[ترجمه گوگل]برو پایین و ببینید که چه کسی در خانه است، لطفا

6. Their heroic exploits will go down in history.
[ترجمه ترگمان]فعالیت های قهرمانانه آن ها در تاریخ به پایان خواهد رسید
[ترجمه گوگل]سوء استفاده های قهرمانانه آنها در تاریخ سقوط خواهد کرد

7. Go down the corridor, to the second room on the right.
[ترجمه ترگمان]از راهرو پایین برو، به اتاق دوم، سمت راست
[ترجمه گوگل]برو پایین راهرو، به اتاق دوم در سمت راست

8. Go down and see what they are doing downstairs.
[ترجمه ترگمان]برو پایین و ببین طبقه پایین چه کار می کنند
[ترجمه گوگل]برو پایین و ببینید که آنها در طبقه پایین کار می کنند

9. Go down the corridor and he is there.
[ترجمه ترگمان]از راهرو پایین برو و او اونجاست
[ترجمه گوگل]برو پایین راهرو و او آنجاست

10. At midday everyone would go down to Reg's Cafe.
[ترجمه ترگمان]ظهر همه به کافه Reg می رفتند
[ترجمه گوگل]در ظهر هر کس می رفت به کافه رگین

11. Hurricane Hugo will go down in the record books as the costliest storm ever faced by insurers.
[ترجمه ترگمان]تندباد \"هوگو\" در کتاب های ضبط شده به عنوان گران ترین طوفان که تا کنون توسط بیمه گران با آن روبرو شده است، به پایین خواهد رفت
[ترجمه گوگل]طوفان هوگو در کتابهای ضبط شده به عنوان پر هزینه ترین طوفان که تا کنون با بیمه گران مواجه شده است، پایین می آید

12. The captain didn't go down with his ship.
[ترجمه ترگمان]ناخدا با کشتی خود به زمین نرفت
[ترجمه گوگل]کاپیتان با کشتی خود رفت

13. He will go down in history as a wise adviser and a kind man.
[ترجمه احمد] او در تاریخ به عنوان یک مشاور عاقل و یه مرد مهربان ثبت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او در تاریخ به عنوان مشاور عاقل و یک مرد مهربان پایین خواهد رفت
[ترجمه گوگل]او در تاریخ به عنوان یک مشاور معقول و یک مرد خردسال خواهد افتاد

14. He wouldn't go down the slide by himself.
[ترجمه ترگمان]او به تنهایی از روی سرسره سنگی پایین نمی رفت
[ترجمه گوگل]او نمیتواند اسلاید خود را بکشد

15. Go down to the grocer's and get some sugar.
[ترجمه ترگمان]برو پیش بقال و یکم شکر بخور
[ترجمه گوگل]برو به فروشگاه مواد غذایی بروید و بخورید

16. We waited for the wind to godown.
[ترجمه ترگمان]ما منتظر باد رفتیم که برویم پایین
[ترجمه گوگل]ما منتظر باد به خدانگهداریم

17. Quei Chong Godown Limited was established in 198 It is occupies a key position at the centre of Kwai Chung and is ideally located for air, sea and frieght.
[ترجمه ترگمان]Quei چونگ یانگ Godown با مسئولیت محدود در ۱۹۸ تعیین شد و جایگاه کلیدی در مرکز کوای چانگ دارد و در حالت ایده آل برای هوا، دریا و frieght قرار دارد
[ترجمه گوگل]Quei Chong Godown Limited در سال 198 تأسیس شد این مرکز موقعیت کلیدی در مرکز کووی چانگ را اشغال می کند و به طور مطلوب برای هوا، دریا و فریت واقع شده است

18. He is checking the godown entry of the finished products.
[ترجمه ترگمان]او دارد انبار بزرگ محصولات تمام شده را چک می کند
[ترجمه گوگل]او چکمه ورود محصولات خاتمه یافته را بررسی می کند

19. Man Sun Godown Ltd has more than 20 years of experience in Warehouse industry and has 300,000 sq. ft. area of space.
[ترجمه ترگمان]شرکت سان Godown با مسئولیت محدود بیش از ۲۰ سال تجربه در صنعت انبار سازی دارد و ۳۰۰،۰۰۰ فوت مربع دارد مساحت فضا
[ترجمه گوگل]Man Sun Godown Ltd دارای بیش از 20 سال تجربه در صنعت انبار و 300،000 فوت مربع مساحت فضا است

20. Bales of rubber were being weighed at a godown.
[ترجمه ترگمان]یک قطعه پلاستیکی را زیر نظر گرفته بودند
[ترجمه گوگل]تکه های لاستیکی در یک خدانخاری وزن می گیرند

21. I heard that some tours actually godown into the canyon.
[ترجمه ترگمان]شنیده ام که بعضی از تورها در واقع به این دره سرازیر می شوند
[ترجمه گوگل]من شنیدم که بعضی از تورها واقعا به قبرستان ختنه می شود

22. It was achieve warehousing, stock and deliver from godown unify, help enterprise realize product informatization supervise to into that these system object.
[ترجمه ترگمان]آن به انبار، ذخیره و انتقال از انبار بزرگ، کمک به شرکت در درک محصول و نظارت بر این موضوع سیستم کمک می کند
[ترجمه گوگل]این انبارها، انبارها و انبارها از انحاء خداوند به دست می آید، به شرکت کمک می کند تا اطمینان حاصل شود که اطلاعات مربوط به محصول، به این شیء سیستم وارد شود

23. Then save to godown, waiting for shipment.
[ترجمه ترگمان]بعد خود را نجات بده، بیا برویم پایین، منتظر shipment
[ترجمه گوگل]سپس به godown، منتظر حمل و نقل صرفه جویی کنید

24. Acrobats practise during a training session at the Godown Arts Centre in Kenya's capital Nairobi August 2 200
[ترجمه ترگمان]او در روز ۲ اوت در طی یک دوره آموزشی در مرکز هنرهای Godown در نایروبی پایتخت کنیا تمرین می کند
[ترجمه گوگل]Acrobats در طول یک جلسه آموزشی در مرکز هنر Godown در نایروبی، کنیا 2 اوت 200 انجام می شود

25. Checks godown receipt and co-ordinates with all routine documentation with godown keepers.
[ترجمه ترگمان]بررسی کننده، دریافت و هماهنگی با تمام مستندات معمول با keepers،
[ترجمه گوگل]چک کردن رسید Godown و هماهنگ با تمام مستندات روال با نگهبانان Godown

26. Publishers have godown the app road before.
[ترجمه ترگمان]ناشران قبلا هم به این طرف و آن طرف می روند
[ترجمه گوگل]ناشران قبل از اینکه جاده برنامه را اجرا می کنند

27. Ram Din, a 70-year-old chamar in Godown, says that he and his relatives all switched their vote from Congress to the BSP in the 1990s, and like many dalits, he speaks of Ms Mayawati with reverence.
[ترجمه ترگمان]رام دین ۷۰ ساله اهل Godown می گوید که او و بستگانش همگی رای خود را از کنگره به BSP در دهه ۱۹۹۰ تغییر داده اند و مانند بسیاری از دالیت ها، او با احترام از خانم Mayawati صحبت می کند
[ترجمه گوگل]رام دین، چمار 70 ساله در Godown، می گوید که او و بستگانش در دهه 1990 رای خود را از کنگره به BSP تغییر دادند و مانند بسیاری از دیلیت ها از خانم مایوااتی با احترام صحبت می کنند

28. Purchased warehouse in Singapore for expanding godown storage business.
[ترجمه ترگمان]انبار Purchased در سنگاپور برای گسترش تجارت انبار بزرگ
[ترجمه گوگل]انبار خریداری شده در سنگاپور برای گسترش کسب و کار ذخیره سازی Godown

29. Consisting of a five-storey brick building covering about20 acres. Ground floor with a large clothing store. Large two- storied godown with vault and a garage at the back.
[ترجمه ترگمان]یک ساختمان آجری پنج طبقه از ساختمان آجری پنج طبقه زمین زمینی با یه فروشگاه لباس های گشاد طبقه دوم، طبقه دوم با گنبد و گاراژ در عقب
[ترجمه گوگل]تشکیل یک ساختمان پنج طبقه ساختمان که حدود 20 هکتار را پوشش می دهد طبقه همکف با یک فروشگاه لباس بزرگ خدای بزرگ دو طبقه با طاق و گاراژ در پشت

پیشنهاد کاربران

تنزل کردن

راه افتادن و از جایی به جای دیگه رفتن

informal•North American
happen.
اتفاق افتادن، در حال رخ دادن بودن
"?you really don't know what's going down
واقعاً نمیدونید چه خبره؟ ( چه اتفاقاتی داره میافته )

1. کاهش یافتن
2. بدتر شدن
3. از کسی عکس العمل مناسب گرفتن

به نظر آمدن

افول

بندازپایین


1 ) ( یک کشتی یا هواپیما ) فرو می رود یا سقوط می کند. ( of a ship or aircraft ) sink or crash.
"he saw eleven B - 17s go down"
او سقوط یازده تا هواپیمای B - 17 را دیده.
2 ) ثبت و یادآوری با روشی خاص . be recorded or remembered in a particular way.
"his name will go down in history"
نامش در تاریخ ثبت خواهد شد.
3 ) قورت دادن یا بلعیدن be swallowed.
"solids can sometimes go down much easier than liquids"
"مواد جامد گاهی اوقات می توانند بسیار ساده تر از مایعات بلعیده شوند"
�4 ) elicit a specified reaction.
استنباط یا نتیجه گیری یک واکنش مشخص شده.
"my slide shows went down reasonably well"
"دستگاه اسلاید من نشان داد که به اندازه کافی خوب ( سالم ) است"
5 ) رخداد. اتفاق
"?you really don't know what's going down"
"شما واقعا نمیدانید چه اتفاقی افتاده است؟"


تسلیم شدن

ثبت کردن


اتفاق افتادن، رخ دادن، حادث شدن

کاهش پیدا کردن
کاسته شدن

غروب کردن
I walked before the sun went down

از جایی به جایی دیگر رفتن ( در جهت جنوب )

وخامت بیماری
سرما خوردن

کوتاه آمدن، تسلیم شدن

بیمار شدن

go down that road/path
تصمیم به انجام دادن کاری به یک روش خاص

To go from one place to another. به جایی رفتن

همراه شدن در انجام کاری

مردن

Go down the river
به پایین رودخانه رفتن

از بین رفتن

رسیدن به، رسیدن به اندازه یه، تا حدودIts roots can go down three meters ریشه هاش میتونه تا 3متر در خاک فرو بره. . . This path go down to the river این مسیر به رودخونه میخوره یا به رودخانه منتهی میشه. . 2شکست خوردن، از پا افتادنDictators rarely go down without fight دیکتاتورها ندرتا بدون جنگ کنار میکشن!. . 3در فوتبال به دسته پایین تر سقوط کردنThe 3teams at the bottom go down سه تیم ته جدول سقوط میکنن به رده پایین تر

informal•British
be sent to prison.
به زندان افتادن
"he went down for three years"

در خاموشی فرو رفتن مثلا به خاطر قطعی برق.

مریض شدن
بیماری گرفتن
پذیرفتن
مورد قبول واقع شدن

کاهش پیدا کردن فروکش کردن


کلمات دیگر: