معنی : گروه، بریانی، تخم، تهییج، گوشت سرخ کرده، حیوان نوزاد، برشتن، روی آتش پختن، سرخ شدن، سرخ کردن
معانی دیگر : (خوراک و غیره را) سرخ کردن، (در روغن داغ) برشتن، خوراک سرخ شده، (جمع) سیب زمینی سرخ کرده، (امریکا- خودمانی) در صندلی برقی اعدام کردن یا شدن، بچه ماهی، ماهی کوچک (و بالغ)، دسته ی ماهی های کوچک، (بچه ی هر جاندار) بچه قورباغه (و غیره)، زاده، فرزند، جوان، گوشت سر کرده، سر کردن، روی اتش پختن، سوزاندن