• acted like a pig, ate like a pig, ate voraciously
made a pig of himself
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
اندازه گاو خوردن مثال:
He made a pig of himself at the dinner.
او اندازه یه گاو سر شام غذا خورد
He made a pig of himself at the dinner.
او اندازه یه گاو سر شام غذا خورد
کلمات دیگر: