یک ملاقه، یک چمچه
ladleful
یک ملاقه، یک چمچه
انگلیسی به فارسی
دروغگو
انگلیسی به انگلیسی
• quantity that fills one ladle
جملات نمونه
1. In a saucepan, bring a ladleful of the fish stock to the boil with the saffron.
[ترجمه ترگمان]در یک ماهی تابه، یک تکه از آن ماهی ها را با زعفران به جوش آورد
[ترجمه گوگل]در یک کاسه یخ زده از یک سهام ماهی به جوش با زعفران بیفزایید
[ترجمه گوگل]در یک کاسه یخ زده از یک سهام ماهی به جوش با زعفران بیفزایید
2. Slowly start adding the stock, a ladleful at a time, stirring well between each addition.
[ترجمه ترگمان]به آرامی شروع به افزودن سهام، a در زمان و هم زدن بین هر یک از آن ها می کند
[ترجمه گوگل]به آرامی شروع به اضافه کردن سهام، یک بار در هر زمان، به خوبی بین هر یک از افزودنی ها هموار می شود
[ترجمه گوگل]به آرامی شروع به اضافه کردن سهام، یک بار در هر زمان، به خوبی بین هر یک از افزودنی ها هموار می شود
3. Take a ladleful of hot milk and pour it in a thin stream into the eggs, whisking constantly.
[ترجمه ترگمان]کمی شیر داغ بردارید و آن را در یک جریان باریک در داخل تخم مرغ بریزید و به طور مداوم آن را تکان دهید
[ترجمه گوگل]یک لیوان شیر گرم بپاشید و آن را در یک جریان نازک به تخم مرغ بچرخانید و به طور دائمی بیدار شوید
[ترجمه گوگل]یک لیوان شیر گرم بپاشید و آن را در یک جریان نازک به تخم مرغ بچرخانید و به طور دائمی بیدار شوید
4. Pour a ladleful of batter into the pan and swirl around until the base of the pan is covered.
[ترجمه ترگمان]یک ladleful از خمیر را در ماهی تابه بریزید و گرد هم بریزید تا زمانی که پایه پن پوشیده شود
[ترجمه گوگل]پور کردن یک خمیر را به تابه و چرخاندن تا زمانی که پایه تابه پوشانده شود
[ترجمه گوگل]پور کردن یک خمیر را به تابه و چرخاندن تا زمانی که پایه تابه پوشانده شود
5. Top with a ladleful of meatballs and sauce, and garnish with a little basil.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، با a و سس و چاشنی، چاشنی و چاشنی و چاشنی و چاشنی و چاشنی خاصی به او داد
[ترجمه گوگل]بالا با یک دسته از کباب پز و سس، و با یک ریحان کوچک یک گلدان تزئین کنید
[ترجمه گوگل]بالا با یک دسته از کباب پز و سس، و با یک ریحان کوچک یک گلدان تزئین کنید
6. Set aside a ladleful for the vegetables.
[ترجمه ترگمان]a را برای سبزیجات کنار بگذارید
[ترجمه گوگل]برای سبزیجات کنار هم قرار دهید
[ترجمه گوگل]برای سبزیجات کنار هم قرار دهید
7. Start adding the stock a ladleful at a time, stirring vigorously after each addition.
[ترجمه ترگمان]جمع کردن سهام را در یک زمان آغاز کنید، و بعد از هر بار به شدت تکان دهید
[ترجمه گوگل]شروع به اضافه کردن سهام در یک لحظه، با شدت زیاد پس از هر بار اضافه کردن
[ترجمه گوگل]شروع به اضافه کردن سهام در یک لحظه، با شدت زیاد پس از هر بار اضافه کردن
8. Start adding the hot stock, one ladleful at a time, stirring continuously.
[ترجمه ترگمان]با اضافه کردن سهام داغ، یک ladleful در یک زمان، به طور مداوم حرکت کنید
[ترجمه گوگل]شروع به اضافه کردن سهام داغ، یک بار در هر لحظه، به طور مداوم تکان داد
[ترجمه گوگل]شروع به اضافه کردن سهام داغ، یک بار در هر لحظه، به طور مداوم تکان داد
9. Serve meat warm along with a ladleful of gravy and slice of crisp skin.
[ترجمه ترگمان]گوشت را همراه با ladleful از gravy و برش پوست خشک سرو کنید
[ترجمه گوگل]گوشت گرم را همراه با یک چاشنی از چاشنی و تکه پوست پوست تیز کنید
[ترجمه گوگل]گوشت گرم را همراه با یک چاشنی از چاشنی و تکه پوست پوست تیز کنید
10. When the butter is foaming, add a ladleful of the pancake batter and swirl the pan to evenly coat the base.
[ترجمه ترگمان]وقتی کره فرو می ریزد، یک تکه نان خمیر نان به آن اضافه می کند و ماهی تابه را به طور مساوی در پایه قرار می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که کره فوم می شود، یک تکه تکه تکه ای از پنکیک را اضافه کنید و تابه را به صورت یکنواخت پایه بچرخانید
[ترجمه گوگل]هنگامی که کره فوم می شود، یک تکه تکه تکه ای از پنکیک را اضافه کنید و تابه را به صورت یکنواخت پایه بچرخانید
11. Next, add the hot broth, stirring it in ladleful by ladleful.
[ترجمه ترگمان]بعد آبگوشت داغ را هم اضافه کنید، آن را در ladleful با ladleful مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]بعد، سوپ داغ را اضافه کنید، آن را با لخته شدن مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]بعد، سوپ داغ را اضافه کنید، آن را با لخته شدن مخلوط کنید
12. Cook until most of the stock has been absorbed before adding another ladleful.
[ترجمه ترگمان]کوک تا زمانی که بیشتر سهام قبل از افزودن ladleful دیگر جذب شده است، جذب شده است
[ترجمه گوگل]کوک تا زمانی که اکثر سهام قبل از اضافه کردن یکی دیگر از لپ تاپ ها جذب شده باشد
[ترجمه گوگل]کوک تا زمانی که اکثر سهام قبل از اضافه کردن یکی دیگر از لپ تاپ ها جذب شده باشد
13. Slowly add the mushroom liquor to the pan, just a ladleful at a time, stirring well between each addition.
[ترجمه ترگمان]به آرامی شربت قارچ را به ماهی تابه اضافه کنید، درست در زمانی که همدیگر را خوب stirring
[ترجمه گوگل]به آرامی لیکور قارچ را به تابه اضافه کنید، فقط در یک لحظه چاق کننده است، هر دو اضافه کنید
[ترجمه گوگل]به آرامی لیکور قارچ را به تابه اضافه کنید، فقط در یک لحظه چاق کننده است، هر دو اضافه کنید
14. Set the meat aside, but blend the vegetables with a ladleful of the broth in a food processor until smooth.
[ترجمه ترگمان]گوشت را کنار بگذارید، اما سبزیجات را با a از آبگوشت در یک پردازنده غذایی تا زمانی که صاف شود مخلوط کنید
[ترجمه گوگل]گوشت را کنار بگذارید، اما سبزیجات را با یک قاشق سوپ در یک پردازنده غذا تا صاف ترکیب کنید
[ترجمه گوگل]گوشت را کنار بگذارید، اما سبزیجات را با یک قاشق سوپ در یک پردازنده غذا تا صاف ترکیب کنید
کلمات دیگر: