کلمه جو
صفحه اصلی

lamp post


تیر چراغ، تیر لامپا عمران : تیر چراغ برق، تیر چراغ برق، تیر چراه، تیر لامپا

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a post that supports a lamp, esp. a street lamp.

• a lamp-post is a tall metal or concrete pole beside a road with a light at the top.
post on which a lamp is placed (especially a street lamp)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تیر چراغ برق

جملات نمونه

1. His car went into a lamppost in the high street.
[ترجمه مهدی صباغ] ماشین او در یک خیابان شلوغ به سمت یک تیر برق حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]اتومبیلش به تیر چراغ برق در خیابان بالا رفت
[ترجمه گوگل]ماشینش در خیابانهای خیابانی به یک ایستگاه فضایی رفت

2. He drove full tilt intothe lamppost.
[ترجمه ترگمان]به سرعت به طرف تیر چراغ برق رفت
[ترجمه گوگل]او به طور کامل شیب لامپ ایستاده است

3. Watcher, lamppost, fancy being on the wrong end of a chat?
[ترجمه ترگمان]نگهبان تیر چراغ برق، خیال می کنی آخر چت شده؟
[ترجمه گوگل]Watcher، چراغ جلو، خیالی که در انتهای غلط چت قرار دارد؟

4. I stood against a lamppost and read it over. It'sounded preposterous.
[ترجمه ترگمان]من در مقابل تیر چراغ برق ایستادم و آن را خواندم به نظر مسخره میومد
[ترجمه گوگل]من علیه یک چراغ جلو ایستادم و آن را خواندم شگفت انگیز

5. Road fence, whispering gallery, landscape lamppost, urban sculpture.
[ترجمه ترگمان]حصار جاده، گالری نجوا، تیر چراغ برق، مجسمه شهری
[ترجمه گوگل]حصار راه، گالری زمزمه، چراغ قرمز چشم انداز، مجسمه سازی شهری

6. It annoys me if a lamppost is not bolt upright.
[ترجمه ترگمان]اگه تیر چراغ برق راست نشه منو ناراحت می کنه
[ترجمه گوگل]اگر یک چراغ قوه مستحکم باشد، من را آزار می دهد

7. The bus banged up a lamppost.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس تیر چراغ برق زد
[ترجمه گوگل]اتوبوس یک چراغ جلو افتاد

8. The lamppost blew down last night.
[ترجمه ترگمان]تیر چراغ برق دیشب منفجر شد
[ترجمه گوگل]چراغ قرمز شب گذشته منفجر شد

9. I ran my head into the lamppost and hurt it.
[ترجمه ترگمان]سرم را توی تیر چراغ برق گذاشتم و به آن صدمه زدم
[ترجمه گوگل]من سرم را به چراغ جلو سوار کردم و به آن صدمه زدم

10. He banged his head against the lamppost and hurt it.
[ترجمه ترگمان]سرش را به تیر چراغ برق کوبید و به آن ضربه زد
[ترجمه گوگل]او سر خود را در برابر لامپ چراغ زده و به آن صدمه زده است

11. The car banged up a lamppost.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل از تیر چراغ برق بالا رفت
[ترجمه گوگل]این ماشین یک چراغ جلو افتاد

12. Vingo charged into a lamppost and hurt his arm.
[ترجمه ترگمان]Vingo تیر چراغ برق زد و بازویش را مجروح کرد
[ترجمه گوگل]وینگو به یک چراغ جلو متصل شده و به بازوی او آسیب می رساند

13. For now, that list includes a lamppost, a chickens foot, a spatula, and a fishing rod.
[ترجمه ترگمان]فعلا این لیست شامل یک تیر چراغ برق، یک جوجه مرغ، یک spatula و یک چوب ماهیگیری است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، این لیست شامل یک چراغ جلو، یک پای مرغ، یک گوجه فرنگی و یک میله ماهیگیری است

14. Mother crashed the motorbike into the lamppost.
[ترجمه ترگمان]مادر موتورسیکلت را به تیر چراغ برق کوبید
[ترجمه گوگل]مادر موتور را به ایستگاه فانوس سقوط کرد

15. The dog cocked its leg ( against the lamppost ), ie in order to urinate.
[ترجمه ترگمان]سگ پای خود را به تیر چراغ برق بالا برد تا ادرار کند
[ترجمه گوگل]سگ پای خود را (در برابر لامپ چراغ)، یعنی به منظور ادرار کردن، سقوط کرد

پیشنهاد کاربران

چراغ قوه

تیر چراغ برق


کلمات دیگر: