کلمه جو
صفحه اصلی

keep in touch

انگلیسی به انگلیسی

• stay in touch, be in touch with, maintain a connection with/to, maintain ties with/to, remain in contact with

جملات نمونه

1. I keep in touch with my parents by emails.
[ترجمه حامد] با والدینم با ایمل در تماسم
[ترجمه Farzad] من با ایمیل با خانواده ام در تماس هستم
[ترجمه lover] من از طریق ایمیل با والدینم در ارتباطم
[ترجمه مبینا] من از طریق ایمیل با پدر و مادرم در تماس هستم
[ترجمه ترگمان]من از طریق ایمیل با پدر و مادرم تماس می گیرم
[ترجمه گوگل]من با ایمیل با والدینم تماس می گیرم

2. Let's keep in touch with each other.
[ترجمه نرگس] بیا باهم در تماس باشیم
[ترجمه ترگمان]بیا با هم ارتباط برقرار کنیم
[ترجمه گوگل]بیایید با یکدیگر همکاری کنیم

3. They embraced and wept and promised to keep in touch.
[ترجمه ترگمان]آن ها همدیگر را در آغوش کشیدند و می گریستند و قول دادند که در تماس باشند
[ترجمه گوگل]آنها در آغوش گرفتند و گریه می کردند و وعده داده اند که در تماس باشند

4. I try to keep in touch with current events by reading the newspapers.
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم با خواندن روزنامه، با وقایع جاری در ارتباط باشم
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم با خواندن روزنامه ها با رویدادهای کنونی تماس برقرار کنم

5. We're a tight group, so we do keep in touch.
[ترجمه ترگمان]ما یک گروه محکم هستیم، بنابراین با هم در تماس هستیم
[ترجمه گوگل]ما یک گروه تنگ هستیم، بنابراین ما در تماس هستیم

6. It is important to keep in touch with the latest research.
[ترجمه ترگمان]مهم است که با آخرین تحقیقات در ارتباط باشید
[ترجمه گوگل]مهم است که با آخرین تحقیقات ارتباط برقرار کنید

7. She's still keen to keep in touch.
[ترجمه ترگمان]او هنوز مشتاق است که در تماس بماند
[ترجمه گوگل]او هنوز مشتاق است که در تماس باشد

8. Let's keep in touch.
[ترجمه ترگمان]بیا با هم در تماس باشیم
[ترجمه گوگل]بیایید در تماس باشیم

9. They keep in touch with their members by issuing a quarterly newsletter.
[ترجمه ترگمان]آن ها با صدور یک خبرنامه ماهانه با اعضای خود در تماس هستند
[ترجمه گوگل]آنها با انتشار یک خبرنامه سه ماهه، با اعضای خود ارتباط برقرار می کنند

10. I wanted to keep in touch, but when I called him he gave me the brush-off.
[ترجمه ترگمان]می خواستم در تماس باشم، اما وقتی بهش زنگ زدم شونه هاشو بهم داد
[ترجمه گوگل]من می خواستم در تماس باشم، اما زمانی که او را صدا زدم، او به من ختم شد

11. Email enables far-flung friends to keep in touch.
[ترجمه ترگمان]ایمیل دوستان بسیار دور را قادر می سازد تا با آن ها ارتباط برقرار کنند
[ترجمه گوگل]ایمیل را قادر می سازد دوستان دور افتاده در تماس باشید

12. Do you keep in touch with any school friends?
[ترجمه ترگمان]با هیچ دوست مدرسه ای در تماس نیستی؟
[ترجمه گوگل]آیا با دوستان مدرسه ارتباط برقرار می کنید؟

13. Thank her prettily, see if we can keep in touch somehow.
[ترجمه ترگمان]خیلی خوب از او تشکر کن، ببین می توانیم به طریقی با هم ارتباط برقرار کنیم
[ترجمه گوگل]با سپاس از لطف خود، ببینید اگر می توانیم به نوعی در تماس باشیم

پیشنهاد کاربران

در ارتباط باش

با ما در تماس باش یا مارو بی خبر نزار!

در ارتباط بودن با فردی

Keep in touch=be in touch=get in touch = be in contact
در تماس بودن، تماس داشتن، در ارتباط بودن، تماس خود را حفظ کردن

داشتن ارتباط با دیگران


Be in touch. . . be in contact. . . در ارتباط بودن. . . زنگ زدن. . . تماس گرفتن

در ارتباط بودن ( ارتباط داشتن با تماس یا نوشتن نامه ای یکدیگر )

در تماس بودن، در ارتباط بودن

در تماس بودن

در تماس باش

To say this when you want to suggest s. o to call or cennect you in future

To continue to talk with some one

در ارتباط بودن

To suggest that someone call or email you in the future

در دسترس بودن

ارتباط و تماس خود را حفظ کردن

ارتباط داشتن با کسی یا شخصی

. . . be in communication with
. . . . Keep in touch with
. . . . be in touch with

به طور مثال :
I keep in touch with Ali.
I am in communication with Ali
I am in touch with Ali

باهم در ارتباط بودن


کلمات دیگر: