ازکارافتاده، خوابیده
laid up
ازکارافتاده، خوابیده
انگلیسی به فارسی
گذاشتم، انبار یا جمع کردن، دچار تاخیر کردن یا شدن
انگلیسی به انگلیسی
• if you are laid up, you have to stay in bed because you are ill.
جملات نمونه
1. Penny and penny, laid up, will be many.
[ترجمه ترگمان]پنی و پنی از هم جدا میشن خیلی زیاد میشه
[ترجمه گوگل]پنی و پنی، گذاشته، خواهد بود بسیاری
[ترجمه گوگل]پنی و پنی، گذاشته، خواهد بود بسیاری
2. They laid up a store of vegetables in the cellar.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک انبار سبزی در زیرزمین گذاشتند
[ترجمه گوگل]آنها یک انبار سبزیجات در انبار گذاشتند
[ترجمه گوگل]آنها یک انبار سبزیجات در انبار گذاشتند
3. I was laid up in bed with acute rheumatism.
[ترجمه barjasteh] به خاطر روماتیسم حاد در بستر افتاده بودم
[ترجمه ترگمان]رماتیسم سختی در بس تر بودم[ترجمه گوگل]من در رختخواب با رماتیسمی حاد گذاشتم
4. The old man was laid up with a severe stroke.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد سکته شدیدی کرد
[ترجمه گوگل]پیرمرد با سکته شدید روبرو شد
[ترجمه گوگل]پیرمرد با سکته شدید روبرو شد
5. Most of the yachts were laid up for the winter.
[ترجمه ترگمان]بیشتر قایق های تفریحی برای زمستان آماده بودند
[ترجمه گوگل]بیشتر قایق ها برای زمستان گذاشته شدند
[ترجمه گوگل]بیشتر قایق ها برای زمستان گذاشته شدند
6. My car's laid up at the moment.
[ترجمه ترگمان]ماشین من الان آماده است
[ترجمه گوگل]ماشین من در حال حاضر خالی است
[ترجمه گوگل]ماشین من در حال حاضر خالی است
7. The old man was laid up with his broken left leg.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد پای چپش را با پای چپش بسته بود
[ترجمه گوگل]پیرمرد با پای چپ شکسته او گذاشته شد
[ترجمه گوگل]پیرمرد با پای چپ شکسته او گذاشته شد
8. Ships are laid up, from time to time, for repairs.
[ترجمه ترگمان]کشتی ها از زمان تا زمان تعمیر شده اند، برای تعمیرات
[ترجمه گوگل]کشتی ها از زمان به زمان برای تعمیرات گذاشته می شوند
[ترجمه گوگل]کشتی ها از زمان به زمان برای تعمیرات گذاشته می شوند
9. She's laid up with a broken leg.
[ترجمه ترگمان]اون با یه پای شکسته بلند شده
[ترجمه گوگل]او با یک پا شکسته گذاشته شده است
[ترجمه گوگل]او با یک پا شکسته گذاشته شده است
10. I've been laid up with flu for a week.
[ترجمه ترگمان]برای یک هفته دچار سرماخوردگی شدم
[ترجمه گوگل]من یک هفته از آنفولانزا رنج می بردم
[ترجمه گوگل]من یک هفته از آنفولانزا رنج می بردم
11. I was laid up for a week with flu.
[ترجمه ترگمان] من یه هفته با سرماخوردگی خوابیدم
[ترجمه گوگل]من یک هفته با آنفولانزای انسانی قرار گرفتم
[ترجمه گوگل]من یک هفته با آنفولانزای انسانی قرار گرفتم
12. She's been laid up in bed with flu for a week.
[ترجمه ترگمان]یک هفته است که او را با سرماخوردگی بیدار کرده اند
[ترجمه گوگل]او یک هفته با آنفولانزا در رختخواب گذاشته شده است
[ترجمه گوگل]او یک هفته با آنفولانزا در رختخواب گذاشته شده است
13. I've been laid up for two weeks with this broken leg and I'm beginning to go stir-crazy.
[ترجمه ترگمان]دو هفته است که با این پای شکسته بلند شده ام و دارم شروع به حرکت می کنم - دیوانه می شوم
[ترجمه گوگل]من دو هفته با این پا شکسته شدم و شروع به حرکت کردن و دیوانگی کردم
[ترجمه گوگل]من دو هفته با این پا شکسته شدم و شروع به حرکت کردن و دیوانگی کردم
14. He laid up some money for a rainy day.
[ترجمه ترگمان]اون واسه روز مبادا یه مقدار پول جمع کرده
[ترجمه گوگل]او برای روز بارانی کمی پول پرداخت کرد
[ترجمه گوگل]او برای روز بارانی کمی پول پرداخت کرد
15. After the voyage,the ship will be laid up for repairs.
[ترجمه ترگمان]پس از سفر دریایی، کشتی برای تعمیرات آماده خواهد شد
[ترجمه گوگل]پس از سفر، کشتی برای تعمیرات گذاشته خواهد شد
[ترجمه گوگل]پس از سفر، کشتی برای تعمیرات گذاشته خواهد شد
کلمات دیگر: