کلمه جو
صفحه اصلی

lamplight


نور چراغ، روشنایی چراه

انگلیسی به فارسی

روشنایی چراغ


لامپشت


انگلیسی به انگلیسی

• light from a lamp
lamplight is the light produced by a lamp.

جملات نمونه

1. The lamplight gave a cosy glow to the room.
[ترجمه ترگمان]نور چراغ اتاق را روشن کرد
[ترجمه گوگل]لامپلایت به اتاق خیره شده بود

2. Her eyes shone in the lamplight.
[ترجمه ترگمان]در نور چراغ، چشمانش برق می زد
[ترجمه گوگل]چشم هایش در لامپ لایت می شود

3. Her face looked pale in the lamplight.
[ترجمه ترگمان]در نور چراغ چهره اش رنگ پریده به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]چهره اش در لامپ لایت با رنگی کم رنگ است

4. The lamplight struck a gleam from her bracelets.
[ترجمه ترگمان]نور چراغ برقی از دستبندهای خود بیرون کشید
[ترجمه گوگل]لامپ لایت لرزش از دستبندش زده شد

5. We took tea by lamplight in his sparsely furnished house.
[ترجمه ترگمان]ما چای را با نور چراغ در خانه کم و کم او صرف کردیم
[ترجمه گوگل]چای را با لامپیت در خانه ای که بسیار کمرنگ شده بود، به دست آوردیم

6. Her cheeks glowed red in the lamplight.
[ترجمه ترگمان]در نور چراغ گونه هایش سرخ شد
[ترجمه گوگل]گونه هایش در لاملیگ قرمز بود

7. Check the carpet's appearance in lamplight and daylight.
[ترجمه ترگمان]در نور چراغ و روشنایی، ظاهر فرش را نگاه کنید
[ترجمه گوگل]ظاهر فرش در لامپ و نور روز را بررسی کنید

8. Her face was pale and tragic in the lamplight; her bright eyes shone like amber held up to the light.
[ترجمه ترگمان]صورتش رنگ پریده و غم زده بود چشمان روشنش مثل امبر به نور دوخته شده بود
[ترجمه گوگل]چهره اش در لامپ لایت پنهان و غم انگیز بود چشم های روشنش به مانند روشنایی که نور را نگه داشته است، درخشان است

9. The lamplight, reflected on the wet pavements, lay in shining golden pools.
[ترجمه ترگمان]نور چراغ روی سنگفرش خیس منعکس می شد و در برکه های طلایی درخشان قرار داشت
[ترجمه گوگل]لامپ لایت، که بر روی پیاده روهای مرطوب منعکس شده است، در استخرهای طلایی درخشان قرار دارد

10. The curtains were pulled and the lamplight gave a cosy glow to the room.
[ترجمه ترگمان]پرده ها را کشیدند و نور چراغ اتاق را روشن کرد
[ترجمه گوگل]پرده ها کشیده شد و لامپ لایت به اتاق خیره شد

11. She was by the door, squinting at his lamplight, wearing a big striped shirt and maybe nothing else.
[ترجمه ترگمان]او کنار در ایستاده بود و با دقت به چراغ his نگاه می کرد، پیراهن پشمی بزرگی پوشیده بود و شاید هم چیز دیگری نبود
[ترجمه گوگل]او در خانه بود، با لمس لک لک لک لک لک لک زده، پیراهن نوار راه راه بزرگ و شاید هیچ چیز دیگری

12. His red hair was flame in the lamplight, but there was no colour in his face.
[ترجمه ترگمان]در نور چراغ، موی قرمزش شعله می کشید، اما صورتش هیچ رنگی نداشت
[ترجمه گوگل]موهای قرمز او، شعله در لامپ لایت بود، اما در چهره اش رنگی نداشت

13. It was late evening, but there was lamplight on the deck.
[ترجمه ترگمان]دیروقت بود، اما چراغ روی عرشه بود
[ترجمه گوگل]دیر اواخر بود، اما در عرشه لامپیکت وجود داشت

14. They were gleaming in the lamplight, like the cutlery at some demonic supper party.
[ترجمه ترگمان]آن ها در نور چراغ برق می زدند، مثل کارد و چنگال در یک مهمانی شام شیطانی
[ترجمه گوگل]آنها در لامپ لایت لرزنده بودند، مانند کارد و چنگال در برخی از مهمانی های شبان شیطانی


کلمات دیگر: