کلمه جو
صفحه اصلی

pushful


معنی : فعال
معانی دیگر : دلدار، بی باک، دل بدریا زدن، متهور، متهور در اقدام بکارهای مهم

انگلیسی به فارسی

فشار دادن، فعال


مترادف و متضاد

فعال (صفت)
smart, acting, active, energetic, strenuous, cracking, peppy, snappy, spirited, go-ahead, hot-shot, pushful, spiriting


کلمات دیگر: