1. Clearly the sale of cigarettes to a publican for the purpose of resale across the counter is not a consumer sale.
[ترجمه ترگمان]واضح است که فروش سیگار به می فروش برای هدف فروش مجدد در عرض پیشخوان یک فروش مصرف کننده نیست
[ترجمه گوگل]واضح است که فروش سیگار به متقلب برای فروش مجدد در سراسر شمارنده، فروش مصرفی نیست
2. A publican had to make sure that the gift was not too obvious.
[ترجمه ترگمان]صاحب میخانه ناچار شد مطمئن شود که این هدیه خیلی واضح نیست
[ترجمه گوگل]یک عمران بایستی اطمینان حاصل کند که هدیه بیش از حد آشکار نبود
3. The chief publican longed to look upon the face of Him whose words had brought hope to his heart.
[ترجمه ترگمان]صاحب میخانه میل داشت به چهره او بنگرد که کلمات امید را به قلبش آورده بود
[ترجمه گوگل]عالیرتبه قاضی تمایل داشت تا بر چهره ی او که کلماتش امید به قلب او آورده بود نگاه کند
4. He was regarded as a Re publican by everybody, even though he had always thought of himself as an "Independent".
[ترجمه ترگمان]او توسط همه به عنوان \"می فروش\" تلقی می شد، هر چند که همیشه خود را \"مستقل\" می پنداشت
[ترجمه گوگل]هرکسی به عنوان یک متخصص مجرب شناخته شد، هرچند که همیشه خودش را به عنوان 'مستقل' شناخت
5. And the publican, standing afar off, would not lift up so much as his eyes unto heaven, but smote upon his breast, saying, God be merciful to me a sinner.
[ترجمه ترگمان]و صاحب میخانه، که از دور ایستاده بود، چشمان خود را تا آسمان بالا نمی برد، اما سینه خود را بر سینه می کوفت و می گفت: خدا به من رحم کند
[ترجمه گوگل]و کارگرانی که از راه دور ایستاده اند، چشمان خود را به سوی آسمان بلند نمی کنند، بلکه به پستان خود ضربه می زنند و می گویند خداوند من را گناهکار مهربان می داند
6. Sitting at his toll booth one day, the publican saw Jesus approaching.
[ترجمه ترگمان]یک روز که در غرفه his نشسته بود، مهمانخانه چی دید که مسیح نزدیک می شود
[ترجمه گوگل]یک روز در نشست تلفنی خود نشسته بود، عابران را دیدم که عیسی نزدیک شدن
7. The Publican was counted vile and base and reckoned among the worst of men.
[ترجمه ترگمان]The پست و پست بشمار می رفت و در میان بدترین مردها حساب می کرد
[ترجمه گوگل]Publican محسوب می شد و محکوم شده بود و در میان بدترین مردان محسوب می شد
8. Many of the smaller gaols formed the rear of public houses with the publican doubling his duties with that of gaoler.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از the کوچک تر قسمت عقب خانه های عمومی را تشکیل دادند و می فروش وظایف خود را با زندانبان دو برابر کرد
[ترجمه گوگل]بسیاری از ضعف های کوچکتر، عقب خانه های عمومی را با عاملی که دوام وظایف خود را با قاچاق می کند، تشکیل داد
9. They took one look at the group of adamant women and ordered the publican to complete the round.
[ترجمه ترگمان]آن ها به گروهی از زنان سرسخت نگاه کردند و به می فروش دستور دادند که آن دور را کامل کنند
[ترجمه گوگل]آنها یک نگاهی به گروهی از زنان نافرجام دادند و دستور دادند که عمال را به اتمام برسانند
10. He tore it up, and they all remained good friends until the day the publican died.
[ترجمه ترگمان]آن را پاره کرد و همه دوستان خوب باقی ماندند تا روزی که می فروش مرد
[ترجمه گوگل]او آن را خرد کرد و همه آنها دوست خوب تا روز عادت ماهانه مردند
11. And after these things he went forth, and saw a publican, named Levi, sitting at the receipt of custom: and he said unto him, Follow me.
[ترجمه ترگمان]و بعد از این کارها بیرون رفت و می فروش را دید که زیر فرمان سفارشی نشسته بود و به او می گفت: دنبالم بیایید
[ترجمه گوگل]و بعد از این چیزها رفت و رفت و مردی را دید که به نام لووی نشسته بود و به او می گفت: �مرا دنبال کن
12. And if he shall neglect to hear them, tell it unto the church: but if he neglect to hear the church, let him be unto thee as an heathen man and a publican.
[ترجمه ترگمان]و اگر از شنیدن آن ها غفلت کند، به کلیسا بگو؛ اما اگر از شنیدن صدای کلیسا غفلت کند، او را به عنوان یک کافر و صاحب میخانه به تو معرفی کند
[ترجمه گوگل]و اگر او نتواند آنها را بشنود، به کلیسا بگوید، اما اگر او نادیده گرفته شود که کلیسا را بشنود، اجازه دهید او را به عنوان یک مرد فرشتگان و یک متقلب ببخشد
13. In the year 1800 the chief constable was a publican, and the head gaoler sold rum and brandy opposite the prison gates.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۰۰، سر پاسبان صاحب میخانه بود و رئیس زندان، عرق نیشکر و براندی را در مقابل دروازه های زندان به فروش رساند
[ترجمه گوگل]در سال 1800، کنسول ارشد یک متقلب بود و قاچاقچیان رم و برندی را در مقابل دروازه زندان فروختند
14. The Pharisee stood and prayed thus with himself, God, I thank thee, that I am not as other men are, extortioners, unjust, adulterers, or even as this publican.
[ترجمه ترگمان]خدا از تو سپاسگزاری کرد و با خودش دعا کرد، خدا را شکر که من مانند دیگران نیستم، extortioners، unjust، و حتی به عنوان صاحب میخانه
[ترجمه گوگل]فریسی ایستاده بود و بنابراین با خودم دعا کرد، خداوند، از تو سپاسگزارم، که من دیگران نیستم، ستمگران، ناعادلان، زناکارها و حتی این کارمند