کلمه جو
صفحه اصلی

puncher


معنی : سوراخ کننده، منگنه کننده
معانی دیگر : مشت زن، سورا  کننده

انگلیسی به فارسی

منگنه کننده، سوراخ کننده


سوراخ کن، سوراخ کننده، منگنه کننده


انگلیسی به انگلیسی

• engraver, person or thing that carves; tool for carving or engraving

مترادف و متضاد

سوراخ کننده (اسم)
gimlet, puncher

منگنه کننده (اسم)
puncher

جملات نمونه

1. You can bank by phone in the USA, punching in account numbers on the phone.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با استفاده از تلفن در آمریکا، با مشت به حساب خود در تماس تلفنی، حساب کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید با تلفن در ایالات متحده آمریکا بانک، شماره های حساب را بر روی گوشی پانچ کنید

2. She gave him a punch on the nose.
[ترجمه ترگمان]با مشت به بینی اش مشت زد
[ترجمه گوگل]او به پانک بر روی بینی افتاد

3. He punched me on the nose.
[ترجمه ترگمان]با مشت به بینی من مشت زد
[ترجمه گوگل]او مرا در بینی گرفت

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. He punched me and knocked my teeth out.
[ترجمه ترگمان]او با مشت به من مشت زد و دندان هایش را به هم کوبید
[ترجمه گوگل]او من را سوراخ کرد و دندان هایم را از بین برد

6. She punched him on the nose.
[ترجمه ترگمان]با مشت به بینی اش مشت زد
[ترجمه گوگل]او او را در بینی سوراخ کرد

7. He punched him on the nose.
[ترجمه ترگمان]با مشت به بینی اش مشت زد
[ترجمه گوگل]او او را در بینی گذاشت

8. He was punching the air in triumph.
[ترجمه ترگمان]او با پیروزی به هوا ضربه می زد
[ترجمه گوگل]او در پی پیروزی هوا بود

9. He punched him in the stomach.
[ترجمه ترگمان]با مشت به شکمش مشت زد
[ترجمه گوگل]او را در معده مگس کرد

10. She was punched and kicked by her attackers.
[ترجمه ترگمان]او توسط مهاجمین مورد حمله قرار گرفت و مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او توسط مهاجمان مشت زده و لگد می زد

11. His speech packed quite a punch.
[ترجمه ترگمان] اون سخنرانی - ش یه مشت بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او کاملا پانچ بود

12. This machine can punch out 2000 coins a day.
[ترجمه ترگمان]این ماشین می تواند ۲۰۰۰ سکه را یک روز باز کند
[ترجمه گوگل]این دستگاه می تواند 2000 سکه را در روز بپوشاند

13. He laid his opponent low with a single punch.
[ترجمه ترگمان]او با یک مشت حریف را پایین آورد
[ترجمه گوگل]او حریف خود را با یک پانچ تنها گذاشت

14. Have all the workers punched in yet?
[ترجمه ترگمان]همه کارگرها هنوز مشت خورده؟
[ترجمه گوگل]آیا همه کارگران در حال شکستن هستند؟

15. I got a shock when the salesgirl punched up the total of my shopping.
[ترجمه ترگمان]وقتی ماشین به تمام خرید من رسید، شوکه شدم
[ترجمه گوگل]من یک شوک گرفتم وقتی salesgirl کل خریدم را شکست


کلمات دیگر: